موضوع: "مقالات برتر"

انسان¬شناسی در صحیفه سجادیه

چکیده

انسان­­شناسی از جمله رویکردهای علمی است که همواره مورد توجه مکاتب و گرایش مختلف علمی و فلسفی قرار گرفته است. در این میان، دین مبین اسلام که رسالت هدایتگری انسان را به عهده دارد برای پاسخگویی به این نیاز مهم بشری، با تعالیم اصیل الهی و وحیانی، پاسخگوی دغدغه­­ها، سؤالات و مسائل بی­شمار بشر در حوزه انسان­شناسی است. همچنانکه صحیفه سجادیه به عنوان یکی از منابع اصیل اسلامی، دربردارنده­­ی دقیق­ترین و غنی­ترین مفاهیم پیرامون انسان­­شناسی است که با تعمّق در آن نه تنها می­­توان بنیادی­ترین مسائل انسان­­شناسی را مورد بررسی قرار داد، بلکه حتی می­توان براساس مفاهیم آن، به لحاظ مبنایی و نظام­مند، ابعاد و زوایای جدیدی از این موضوع را کشف نمود. از این­رو، در این تحقیق تلاش شده است این سؤال محوری مورد بررسی قرار گیرد که: چه ابعادی از انسان­شناسی در صحیفه سجادیه مطرح شده است؟ براساس یافته‌های پژوهش که با بهره­گیری از روش تحلیل-توصیفی انجام گرفته است روشن گردید که از منظر صحیفه سجادیه، انسان­ از دو ساحت وجودی «مادی و جسمانی انسان» و «معنوی و روحانی انسان» برخوردار است. همچنین، انسان از ویژگی­های وجودی مختلفی برخوردار می­باشد که در دو حوزه­ی «ویژگی­های مثبت انسانی» و «ویژگی­های منفی انسانی» قابل تقسیم­بندی هستند. بُعد دیگر انسان­شناسی که در صحیفه سجادیه مطرح شده «ویژگی­های انسان آرمانی» است که ویژگی­های این ساحت، در دو حوزه­ی «ویژگی­های فکری و عقیدتی» و «ویژگی­های اخلاقی و رفتاری» قابل بخش­بندی است. البته، هر یک از محورهای نامبرده، شامل موضوعات، مسائل و عناوین مختلف و متعددی می­باشد که در این تحقیق به آنها پرداخته شده است.

واژگان کلیدی: انسان­شناسی؛ صحیفه سجادیه؛ امام سجاد(علیه السلام)

 

 

گونه شناسی عوارض تجسس بر سلامت انسان و راه های پیشگیری از آن

 

(گونه شناسی عوارض تجسس بر سلامت انسان و راه های پیشگیری از آن)

سهیلا مسیحی

 
چکیده
سرکشی و تجسس در زندگی و مسائل شخصی و حریم خصوصی دیگران از جمله مواردی است که آموزه های وحیانی آن را به عنوان تجسس قبیح بلکه گناه دانسته و برای آن عقوبت اخروی سخت، وعده داده است. زیان ها و عوارضی که در روابط اجتماعی مردم به سبب تجسس پدید می آید، آن را به عنوان عملی بسیار زشت جلوه داده است.بررسی مسائلی چون تبیین تجسس و مراتب آن در کار دیگران و بیان ریشه ها ، عوارض آن بر سلامت انسان  و راه های پیشگیری از آن از جمله اهداف این پژوهش است، تا بدین وسیله درک دقیق و روشن تری نسبت به مواضع آن به دست آید.روش کار این تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی است و اطلاعات لازم آن به شیوه کتابخانه ای و مطالعه اسناد موجود می باشد.از عوارض و آثار سوء تجسس که اهم یافته ها و نتایج این پژوهش است می توان به سلب سرمایه مهم اجتماعی یعنی اعتماد عمومی، گسترش نفاق و میراندن الفت ها و ظهور تفرقه در جامعه ، کیفر رسوایی در دنیا و از دست دادن دوستان و غیره اشاره کرد.

واژگان:تجسس، تفحص، حریم خصوصی،عوارض

 

 

 

 

مقدمه
تجسس در زندگی مردم به سإن شجره ی خبیثه ای است، که اگر در روح  و جان آدمی ریشه دواند، اساس و سرچشمه ی بسیاری از گناهان و مفاسد به شمار خواهد رفت. به همین جهت پرودگار حکیم در کتاب انسان ساز خویش، به شدت انسان ها را از آن برحذر داشته و نسبت به عوارض و عواقب آن هشدار داده است.

این تحقیق برآن است تا مسئله تجسس و عوارض آن بر سلامت انسان  و راههای پیشگیری از آن را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد. در این راستا از کتب مختلف تفسیری حدیثی ، اخلاقی و غیره بهره گیری می نماید. بررسی  عوارض تجسس بر سلامت انسان از آن جهت اهمیت دارد که همه ابعاد زندگی را تحت پوشش قرار می دهد و تمام اعمال انسان را در بر می گیرد. در قرآن کریم  افراد صریحاً  از تجسس (به خاطر عوارض و آسیب های که تجسس  بر سلامت انسان ها دارد)  نهی شده اند و این نهی مطلق است یعنی شامل هر نوع جستجو می شود حال آن که نهی از مطلق جستجو عقلاً مردود است چه این که جستجوی بی حد و مرز نیز مردود است. پژوهش حاضر، دنبال پاسخ به سوال  گونه های عوارض تجسس بر سلامت انسان می باشد؛ و درصدد شناسایی تحلیل و تبیین برخی  عوارض گونه های تجسس بر سلامت انسان با رویکرد  اخلاقی با توجه آیات و روایات می باشد.

شناخت ریشه ها و آگاهی نسبت به عوارض و پبامدهای تجسس بر سلامت انسان در زندگی فردی و اجتماعی و تامین امنیت روانی و سلامت اجتماعی افراد نقشی کاربردی و ویژه دارد.  در اهمیت و ضرورت پرداختن به مسأله تجسس و عوارض آن و درمان آن همین بس که به تصریح قرآن ، تجسس موجب هلاکت انسان و خسران ابدی است.روش کار این تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی است و اطلاعات لازم آن به شیوه کتابخانه ای و مطالعه اسناد موجود می باشد.

برسی های انجام یافته توسط نگارنده بیانگر این است، که تا کنون نگارشی در خصوص موضوع حاضر چه به صورت کتاب ، یا مقاله و پایان نامه صورت نگرفته است. البته در خصوص موضوع تجسس به صورت واحد نگارش های صورت گرفته است. از جمله کتب یا مقالاتی که به طور خاص و شایسته به بحث تجسس پرداخته است، عبارتند از : 1. « تجسس» که توسط محمد حسن حائری ، نصرالله شاملی و احسان علی اکبر بابوکانی  نگارش یافته است. در این کتاب تجسس و حریم خصوصی مورد تبیین قرار گرفته است و موارد جواز تجسس و موارد منع تجسس مورد اشاره قرار گرفته است. 2. مقاله ای هم تحت عنوان « کاوشی در حکم فقهی تجسس» توسط محسن خرازی به رشته تحریر در آمده است. ایشان در این مقاله بیشتر مباحث و مطالب خود را حول محور احکام تکلیفی و وضعی جاسوسی قرار داده است و در این خصوص از آیات و روایات فراوانی بهره برده است.3. مقاله ی تحت عنوان تجسس در زندگی خصوصی دیگران  از دیدگاه قرآن که در این مقاله به سرچشمه های رذایل اخلاقی مانند تفتیش در احوال و اسرار دیگران از جمله سوء ظن و بدبینی ، حسد و کینه توزی پرداخته است. 4. کتاب آشنایی با مبانی تحقیق و تفحص در احوال و اشخاص حقیقی و حقوقی نوشته  مهدی وفا جو که در این کتاب به مبانی تحقیق و تفحص از منظر حقوقی به موضوع بحث پرداخته است

 

مفهوم شناسی
در هر پژوهش و تحقیق مهم ترین رکن قبل از ورود به ماهیت پژوهش و طرح مسائل اصلی آن و همچنین برای جلوگیری از کج روی ها و اشتباهات لاز است که تعاریف و مبانی اصلی پژوهش بیان و مورد مداقه قرار گیرد، تا خواننده را در فهم پژوهش یاری کند. پس در این قسمت به تبیین « مفهوم لغوی ، اصطلاحی، واژگان مرتبط با تجسس و عوارض تجسس  می پردازیم.

تجسس
برای پی بردن  به معنای لغوی تجسس ، ابتدا لازم است ریشه آن شناخته شود. ریشه این واژه (جَس ) است. درباره معنای (جس) در مفردات راغب آمده است: « اصل الجس مس العرق و تعرف نبضه للحکم به علی الصحه و السقم»[1]  یعنی جس در اصل به معنای لمس نمودن رگ و شناسایی نبض به منظور حکم کردن به صحت یا بیماری شخص است. تجسس در بعضی از کتاب های لغت مثل تاج المصادر جَس به معنای جستجو کردن و واپژوهیدن خبر نیز آمده است.[2] منتهی الارب چنین معنایی را نیز برای جس کرده است. [3]در لغت به معنای تفتیش از باطن امور و تتبع و جستجوی خبر است، که بیشتر در مورد شر به کار می رود.[4]در لسان العرب آمده : « تجسست فلاناً و من فلان» یعنی پیرامون او جستجو کردم همچنین قرآن کریم همین معنا را در نظر داشته است. [5]

 برای تجسس در لسان علماء تعریف خاصی وجود ندارد که احتمالاً عدم تعریف آن از جهت روشن بودن مفهوم آن است و بیشتر به معنای لغوی آن پرداخته اند و معنای اصطلاحی را جدای از معنای لغوی نمی دانند. اگر بخواهیم تجسس را تعریف کنیم تعریف چیزی جز شرح اسم نخواهد بود.[6] اما باید خاطر نشان کرد که آن چه در معنای لغوی تجسس آمده است پی گیری و تفتیش در امور پنهان و مخفی افراد است که سعی بر اخفای آن دارند. با توجه به همین مضمون می توان تعریفی را در رابطه با تجسس آورد تجسس این است که بندگان خدا را زیر پرده ستاریت پروردگار رها نکنی و پرده از روی کار آنان برداری و آنچه را که خداوند پوشیده داشته است، آشکار کنی که این کار وسیله کسب اطلاع از امور مخفی آنها و پرده برداشتن از روی اسرارشان می شود و در نتیجه آنچه بر تو پوشیده بود، آشکار می گردد که اگر مخفی بود دل و دینت سالم تر می ماند. البته باید اشاره کرد که در معنای خاص تجسس، تجسس و مشتقات آن به معنای خیانت به حکومت اسلامی و بیضه اسلام به کار می رود در این معنا از تجسس به قصد و انگیزه جاسوسی کردن انجام می شود. در معنای خاص، تجسس فقط توسط افراد خاصی که در پی خبرها و به دست آوردن اطلاعات هستند صورت می گیرد که می تواند نسبت به یک گروه یا یک کشور باشد.[7]

واژگان هم معنا و مرتبط با  تجسس
تجسس از جمله واژهای است که واژگان مرتبط و هم معنا بسیار دارد لذا برای درک بهتر معنا و مفهوم تجسس بررسی و تبیین این واژگان دارای اهمیت فراوان است از این ره دایره و محدود معنای تجسس مشخص می شود. بر همین اساس در دو مبحث با عناوین واژگان هم معنا و واژگان مرتبط  مورد بررسی خواهد گرفت.

1.     تحسس
نظام  یکی از کلماتی که همواره در کنار تجسس در کتب لغوی و تفسیری مورد بررسی قرار می گیرد تحسس است. و در این که بین تحسس و تجسس تفاوت وجود دارد یا نه اختلاف هست. اکنون به بررسی این واژه در کتب مهم و معتبر لغوی فقهی و اخلاقی می پردازیم.

معنای تجسس با تحسس تفاوت زیادی ندارد؛ زیرا تجس، فحص از چیزی است که برتو پوشیده مانده است و تحسس ، به دنبال اخبار و در جستجوی آن بودن است. تجسس با جیم به معنای تفتیش از امور پنهان و مخفی است گروهی می گویند تتجسس با حاء به معنای گوش فرا دادن است و گروهی دیگر می گویند: معنای هر دو کلمه یکی است و آن اخباریابی است.[8]

علامه طباطبایی قائل به تفاوت بین تجسس و تحسس است و می فرماید: « ولا تجسسوا کلمه تجسس با جییم به معنای پی گیری و تفحص از امور مردم است، اموری که مردم عنایت دارند پنهان بماند و تو آن ها را پی گیری کنی تا خبر دارشوی، کلمه تحسس با حاء بی بی نقطه نیز همین معنا را می دهد، با این تفاوت که تجسس با جیم در شر استعمال می شود و تحسس با حاء در خبر به کار می رود و به همین جهت برخی گفته اند: معنای این آیه این است که دنبال عیوب مسلمانان را نگیرید و در این مقام بر نیایید که اموری را که صاحبانش می خواهند پوشیده بماند تو آن ها  را فاش سازی».[9] پس تجسس کاویدن و جستجو نهان امور است، خواه برای خود باشد یا دیگری، به انگیزه شر و فساد باشد یا به قصد خیر از امور بد باشد یا امور نیک.[10]

2.     تفتیش
تفتیش  در لغت به معنای واپژوهیدن ، کاویدن سخن و زمین و جز آن، تجسس، پی جویی به کار می رود.[11] و در معنی  اصطلاحی و حقوقی به فرآیندی گفته می شود که در آن سعی می شود دلایل و مدارک مرتبط با جرم جمع آوری گردد.[12]

3.     تفحص
تفحص در لغت به معنای جستجو کردن ، کاوش کردن، تحقیق کردن درباره چیزی یا امری به کار می رود یا به معنای شدت و نهایت تلاش در گرداگرد چیزی را گویند. فحصت : جستجو کردم از آن شخص و از حالات و احوالاتش تا کنه که حالش را بدانم.[13] الفحص : شده الطلب خلال کل شی، به معنای شدت و نهایت تلاش در گرداگرد چیزی است.[14]

در اصطلاح و حقوق به مجموعه اقداماتی از قبیل بازرسی و مشاهده و گردآوری اطلاعات لازمه در خصوص امور کشور اطلاق می گردد.[15]

4.     حریم خصوصی
معنای حریم در لغت فارسی این گونه آمده است: « آنچه پیرامون خانه و عمارت که بدان متعلق باشد . مکانی که حمایت و دفاع از آن جایز باشد».[16] همچنین معنای حریم در کتب لغت عربی این گونه آمده است : « به قسمتی اطلاق می شود که مس و لمس آن تحریم شده است و نباید به آن نزدیک شد».[17] اهل لغت در تعریف معنای خصوصی این چنین آورده اند : « خصوصی در مقابل عمومی است ».[18] حال عمومی به معنای چیزی است که شامل همه گردد. عام ، کلی، متعلق به عموم و همگانی است.[19]

پس از آنکه معنای لغوی حریم خصوصی مورد بررسی قرار گرفت شایسته است که معنای اصطلاحی آن هم مورد شناسایی قرار گیرد.  با آن که عبارت حریم خصوصی در زبان محاوره و نیز مباحث فلسفی، سیاسی و حقوقی مکر به کار می رود. لیکن هنوز تعریف متقن و مشخصی از آن ارائه نشده است.[20] شاید عدم وجود تعریف واحد برای حریم خصوصی به این علت باشد که حریم خصوصی دارای یک مفهوم نسبی می باشد و در نظام های حقوقی مختلف هر کدام بر جنبه های خاص از این حق تاکید کرده اند و قلمرو آن در هر فرهنگ و نظام اجتماعی یا یا هر موقعیت تفاوت دارد. همین نسبی بودن تعریف حریم خصوصی موجب دشواری یا اختلاف در تعریف آن شده است. دشواری تعریف حریم خصوصی سبب شده لاست که برخی نظریه پردازن هویت مستقلی برای حریم خصوصی قائل نباشند و حمایت از آنچه را به حریم خصوصی موسوم شده است به دیگر حقوق تثبیت شده احاله کنند

حریم خصوصی محدوده ای از زندگی شخصی است که به وسیله قانون و عرف تعیین شده و ارتباطی با عموم ندارد به نحوی که دخالت دیگری در آن ممکن است، باعث جریحه دار شدن احساسات شخصی یا تحقیر شدن وی نزد دیگران به عنوان موجود انسانی شود.[21]

عوارض تجسس
تجسس نسبت به زندگی مردم باعث رذایل و عوارض می شود که هر کدام به نوبه خود  سقوط انسان را فراهم می آورد. خداوند در قرآن می فرماید: « یَا اَیُهَا الَذیِنَ آمَنُوا اِجتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَنِ اِنَ بَعضَ الظَنِ اِثمٌ و لا تَجَسَسُوا وَ لا یَغتَب بَعضُکُم بَعضاً؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از گمان های فراوان بپرهیزید ؛ زیرا پاره ای از گمان ها در حد گناه است و در کارهای پنهانی یکدیگر جستجو مکنید. و از یکدیگر غیبت نکنید».[22]

این آیه شریفه از سه مسأله ضد اخلاقی یعنی سوء ظن، تجسس و غیبت نهی فرموده و در حقیقت بین این سه مساله پیوند و ارتباط برقرار کرده است. در ابتدا از بسیاری از گمان ها نهی کرده زیرا برخی از آن ها گناه است و در ادامه مومنان را از تجسس و غیبت به عنوان عوارض و پیامدهای سوء ظن به شدت بر حذر داشته است.

1.     سلب آرامش
تجسس موجب سلب آرامش و امنیت می شود و در نتیجه، حالت اضطراب درونی و تشویش خاطر را به دنبال دارد ؛ زیرا شخص که دچار جستجو تجسس در کار دیگران می شود نمی تواند رفتار دیگران راخالی از آلودگی و غرض تصور کند و به تعبیر قرآن کریم« یَحسبَون َکُلُ صَحیحَهٍ عَلَیهِم»[23]از حرکت و آهنگ و صدایی به هراس و وحشت می افتد چنین نگرشی موجب شکنجه و رنج روان وی می شود و پیوسته در فشار روحی به سر می برد. آثار پندار سوء به دلیل ارتباطی که بین تن و روح وجود دارد از مرز روان گذشته به بدن و اعصاب و غدد داخلی نیز آسیب می رساند امام علی (ع) می فرماید: « المریب ابداً علیل».آدم بدبین ( جستجو گر) همواره بیمار است.[24]

بدون شک یکی از حقوق انسانی هر كس، برخورداری از “امنیت” و “آسایش” است. وقتی دیگران از امور شخصی افراد، تفتیش و تجسس می كنند امنیت آنها را به مخاطره می اندازند و آسایش آنها را سلب می كنند. هر كس در زندگی خصوصی خود مسایل و اسراری دارد كه نمی خواهد دیگران بدانند یا عیوب و ضعف هایی دارد كه از مردم پنهان است . از طرفی نیز هراس و عدم امنیت اجتماعی مجال نمی دهد که کسی از حقوق خود یا ستمدیدگان جامعه جانبداری کند؛ زیرا ممکن است در معرض ترور شخصیت قرار گرفته و به کلی از منزلت اجتماعی اش محروم شود.

2.     غیبت وبدگویی
تجسس به دلیل اضطراب درونی و تشویش خاطری که در انسان ایجاد می کند، موجب می شود آنچه را از را ه تجسس و عیبجویی به دست آورده با دیگران در میان گذارد و در حقیقت به عنوان راهی برای تأیید نظرات خود و آگاهی از اطلاعات دیگران از آن استفاده می کند، در نتیجه نمی تواند آنچه از اسرار دیگران به دست آورده پنهان کند. گاهی نیز برای برانگیختن تجسس دیگران به فرد مظنون و همراه کردن گروهی با خود در متهم کردن آن فرد، به بدگویی و غیبت از او می پردازد.

امام صادق (ع) چنین عملی را موجب خروج انسان از ولایت خداوند می داند که در حقیقت هلاکت و خسران ابدی را به دنبال خواهد داشت؛ « مَن رَوی عَلَی مُومِنٍ رَوایَهِ یُریدُ بِهَا شَیئِهِ و هَدَمَ مُروَتُهُ لِیَسقُط مِن اَعیَنَ النَاسُ اِخراجِهِ اَللهُ مِن وِلایَتِه ِالی وِلایَهِ الشَیطان فَلا یَقبُلُهُ الشیطانَ؛ کسی که به منظور عیبجویی و آبروریزی مومنی سخن نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش  بیرون کرده و به سوی ولایت شیطان می فرستد و اما شیطان هم او را نمی پذیرد.»[25]

قرآن کریم درباره غیبت چنین فرمودهاست: ،« وَ لا یَغتَب بَعضُکُم بَعضاً؛ أَیُحِبُ اَحَدُکُم اَن یَاکُلَ لَحمَ اَخیهِ مَیتاَ. فَکَرِهتُمُوهُ ؛ و از یکدیگر غیبت مکنید آیا هیچ یک شما دوست دارد که گوشت برادر مومن خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید گشت».[26] تشبیهی که آیه شریفه برای مساله غیبت به کار برده است بیانگر عمق زشتی و قبح این عمل است و می فرماید: آبروی برادر مسلمانان همچون گوشت تن اوست و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهان مانند خوردن پاره بدن اوست و تعبیر به مرده به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت می گیرد و آنان مانند مردگان قادر بر دفاع از خویش نیستند.[27]

 نباید تردید داشت که بدگمانی نسبت به دیگران و نیز بدگویی در غیاب آنان، با تجسس برای یافتن نقطه ضعف ها یا عیوب پنهانی، پیوندی تنگاتنگ دارد. یعنی کسانی که به دلایلی دچار بدگمانی و دشمنی نسبت به کسی شده اند و یکسر به غیبت و تضعیف شخصیت اجتماعی او می پردازند، خواه ناخواه به دنبال شواهدی عینی برای اثبات گفته های خود می باشند. از این رو یا خود وارد حریم خصوصی افراد می شوند یا از ساده لوحی نزدیکان استفاده کرده و می کوشند تا اندک مایه و اعتباری که آنان در حیات جمعی شان دارند، سلب کنند. اسلام از آن جا که نگاهی کریمانه به انسان ها دارد و حقوق فردی و اجتماعی شان را محترم می شمارد، به هیچ مسلمانی اجازه نمی دهد که سرنوشت کسی را بازیچه دست خود قرار دهد؛ زیرا با گسترش موج بی حرمتی و بی اعتمادی مردم به یکدیگر، نمی توان جامعه ای سالم و رشدیافته و معنویت گرا داشت.[28]

3.     ارتکاب  امرحرام
از اطلاق بسیاری از اخبار معلوم می شود که کشف سرّ مؤمنین حرام است؛ یعنی، عیوبی که از مؤمنین مستور و مخفی است، چه خَلقی یا خُلقی یا عملی باشد، حرام است اظهار آن را و افشایآن را. چه شخص متصف، راضی به آن باشد یا نه؛ و چه قصد انتقاص در کار باشد یا نباشد. ولی از ملاحظه مجموع اخبار استفاده می شود که قصد انتقاص دخیل در حرمت است، مگر آن که نفس عمل از اموری باشد که ذکر آن و اشاعه آن محرّم شرعی باشد؛ چون معاصی خدا که صاحب معصیت نیز نمی تواند اظهار آن کند و از جملة اشاعة فاحشه است. و این مربوط به حرمت غیبت نیست و بعید نیست اظهار مستورات مؤمنین در صورت عدم رضایت آن ها نیز محرّم باشد ولو قصد انتقاص در کار نباشد.[29]

 تجسس در امور دیگران، نوعی افشای راز و ورود به حریم زندگی خصوصی دیگران است و كاری زشت است با هر انگیزه ای كه باشد. قرآن كریم با عبارت “ولا تجسسوا” با نهی از سوء ظن به افراد و تجسس می خواهد مسلمانان را از این خصلت ناپسند باز دارد و جلوی خراب شدن روابط اجتماعی و خانوادگی را بگیرد.از پیامبر اسلام (ص) روایت شده است: دنبال كشف و یافتن لغزش های مومنان نباشید؛ هر كسی دنبال خطاهای برادرش باشد خدا هم در پی خطاها و عیوب او خواهد بود و هر كس را خدا در پی لغزش هایش بیافتد او را رسوا می سازد، هر چند در درون خانه اش باشد.[30]در اسلام تاکید شده که گناهان فردی كه اشخاص در خفا انجام می دهند نباید از آنها تجسس و تفتیش شود. رسول گرامی اسلام (ص) هم در حدیثی فرموده است: من فرمان نیا فته ام كه دل های مردم را سوراخ كنم یا شكم هایشان را بشكافم (یعنی كار من تفتیش و تجسس نیست.).[31]

4.     تنزل به پایین ترین مقام انسانی
از نظر امام علی( علیه السلام ) بدترین مردم کسی است که به جایی اشتغال به عیوب خود و درمان آن ها به عیب جویی و تجسس در زندگی دیگران مشغول می شود. ایشان می فرماید: « شَرُّ النّاسِ مَن کانَ مُتَتَبِّعاً لِعُیوبِ النّاسِ عَمیاً لِمَعایِبِهِ ؛ بدترین مردم کسی است که دنبال عیبهای مردم باشد و کور عیبهای خود ». [32]امام باقر( علیه السلام ) می فرماید: « یَجِبُ لِلمُؤمِنِ عَلَی المؤمِنِ اَن یَستُرَ عَلَیهِ سَبعینَ کَبیرَهً ؛مؤمن در برابر مؤمن وظیفه دارد که هفتاد گناه بزرگ او را بپوشاند ».[33]امام علی( علیه السلام ) می فرماید: « لا تَبتَهِجَنَّ بِخَطاءِ غَیرِکَ ؛ فَاِنَّکَ لَن تَملِکَ الاصابَهَ أبَداً ؛ از خطای دیگران هرگز شادمان مشو؛ زیرا تو نیز برای همیشه از خطا کردن مصون نیستی .».[34]در حقیقت توجه به این نکات و مطالب موجب می شود تا انسان از هر گونه رفتاری تجسسی اجتناب کند تا خود مبتلا نشود. اما اگر کار بد دیگران را خود انجام دهد باید او را از احمقانی دانست که بی خردی و حماقت او سرریز شده است. امیر المؤمنین علیٌّ (علیه‏السلام ) می فرماید : « مَن نَظَرَ فی عُیوبِ النّاسِ فأنکَرَها ثُمَّ رَضِیَها لِنَفسِهِ ، فذلکَ الأحمَقُ بِعَینِهِ ؛ هر کس عیبهاى مردم را ببیند و آنها را زشت شمارد و همان عیبها را در خودش بپسندد ، احمق واقعى است !.».[35]

5.     خیانت
تجسس بی مورد به افراد خانواده چون همسر و فرزندو… آنها را به خیانت می کشاند زیرا کنجکاوی و تجسس زیاد و متهم کردن افراد به امور ناپسند، سبب می شود کم کم عدواتی در دل آن ها پدید آید و دست به خیانت زنند. از سوی دیگر ممکن است با یادآوری و تکرار زشتی ها و نسبت دادن آن به افراد به تدریج واقعاً آن ها را به سوی آن امور ناپسند جلب شوند و فکر خیانت و پلیدی در ذهن ایشان زنده گردد. امام علی (ع) فرموده است« » ایاک و التغایر فی غیر موضع غیره فان ذلک یدعوالصحیحه الی السقم و البریئه الی الریب [36] از غیرت ورزی بی مورد پرهیز کن زیرا اظهار غیرت در غیر موردش، تندرست را بیمار و بی گناه را به سوی گناه می خواند». مراد از بیماری ممکن است همان رنج و کدورتی باشد که از تعصب و غیرت ورزی بی جا عارض می شود یا بیماری روحی و هلاکت اخروی که بر چنین تعصب بی جا مترتب می شود؛ بنابراین وظیفه مومنان این است که به طور کلی هر کس را که به عنوان شریک زندگی و یا راز دار اسرار خود می خواهد برگزیند ابتدا آزمایش نمایند، زیرا بنا به فرمایش امام علی (ع) اطمینان به هر کس پیش از آزمایش کردن او نشانه کم خردی است. « الطمانینه الی کل احد قبل الاخبار من قصور العقل». پس از این مرحله و اثبات صلاحیت فرد دیگر بدبینی به او معنا ندارد و نباید با مشاهده و یا شنیدن چیزی که احتمال خوبی و بدی، هر دو، در آن است به آن شخص بدگمان شود و در مقام کنجکاوی و تجسس و مواخذه او برآید.[37]

6.     دوست گریزی( قطع رابطه و انزوا طلبی)
از پیامدهای و عوارض  ناگوار و زیان بار جست وجوگری در احوال خصوصی مردم، این است که شخص بی پروا و کنجکاو، دوستان خود را از دست می دهد؛ زیرا هیچ دوستی نمی پسندد که دیگری در حریم خصوصی اش، تفتیش کند و به ویژه در پی عقیده های پنهانی او باشد. امام صادق(ع) در این باره به مسلمانان هشدار می دهد و آنان را از قطع پیوندهای دوستانه بر حذر می دارد.«لا تَفتَشَ الناسَ عَن أَدیَانِهِم فَتبَقی بِلا صَدیقٍ».[38]

از دین و آیین مردم پرس وجو مکن که بی دوست می مانی. تجسس موجب از همگسیختگی پیوندها و دوستی ها می شود. فرد جستجوگر نمی تواند با کسانی که به گمان او خیانت کار و بد پیشه هستندارتباط دوستانه و صمیمی تری برقرار کند و چه بسا که تنها به دلیل جستجو تجسس به اقوام و خویشان نزدیک قطع رابطه کند، این چنین است که تجسس تنهایی و انزوا را ترجیح می دهد

7.     بی اعتمادی مردم به تجسس گران
    شکی نیست که استمرار تجسس گری در جامعه، سبب بی اعتباری شخص گشته و مردم به او بی اعتماد می شوند. نه تنها کسی رازی با او در میان نمی گذارد، بلکه تمایلی به مصاحبت و رفاقت با وی نخواهد داشت؛ زیرا او همواره می کوشد باطن افراد را افشا کند و آبروی دیگران را بازیچه هوس و منفعت و شهرت خود سازد.

امام خمینی در این باره چنین می گوید:تمام معاصی از روی جهالت و نادانی و غفلت از مبادی آن و نتایج آن، از انسان صادر می شود. اما فایدة خیالی مترتب بر آن، آن است که انسان به قدر چند دقیقه، قضای شهوت نفسانی خود را در ذکر مَساوی مردم و کشف عورات آن ها کرده و با بذله گویی و هرزه سرایی، که ملایم با طبیعت حیوانی یا شیطانی است، صرف وقت نموده، مجلس آرایی نموده و تشفّی قلبی از محسودان نموده است. اما آثار آن در این عالم، آن است که انسان از چشم مردم می افتد و اطمینان آن ها از او سلب می شود. طباع مردم بالفطره مجبول به حبّ کمال و نیکویی و خوبی و متنفر از نقص و پستی و زشتی است. و بالجمله، فرق می گذارند بین اشخاصی که احتراز از هتک مستور و از کشف أعراض و سرایر مردم کنند، و غیر آن ها .[39]

    یک بعد تجسس گری در زندگی شخصی مردم، سرگرم سازی خود به عیوب آنان است. همواره بذله گویان بی پروایی بوده اند که با سرک کشیدن به درون دیگران، وسیله سرگرمی و شادی و اتلاف وقت خود را فراهم می ساخته اند. اما بعد دیگر و خطرخیزتر تجسس را نباید از یاد برد. بسا کارگزارانی که خود یا دیگران را به گناه سنگین افشای باطن مردم می کشانند. بی گمان زیان این دسته قابل قیاس با زیان رسانی گروه نخست نیست؛ زیرا اینان کمترین عیب و زشتی و نقطه ضعف پنهانی افراد را زمینه اتهام آن ها می سازند. از این رو باید بر دست اندرکاران قضا و ضابطان قضایی نظارت مستمر داشت و آنان را نسبت به تکلیف شرعی و عرفی خود در قبال آبروی مردم آگاه ساخت. فرمان هشت ماده ای حضرت امام خمینی ـ که پیش تر از آن یاد شد  ناظر به همین ضرورت اجتماعی بود؛ ضرورتی که باید آن را ناشی و حاکی از رعایت مصالح اسلام و نظام تلقی نمود.

8.     بدفرجامی اهل تجسس

حضرت امام از بدفرجامی تجسس پیشگان یاد می کند که کم کم خصلت و عمل تجسس در وجودشان به صورت ملکه شده است و رهایی از آن غیر ممکن بوده و یا محال می نماید. ایشان ضمن استعاذه، خاطرنشان می سازد که دشمنی و نفرت از تجسس، ممکن است در لحظه های مرگ شخص تجسس پیشه، سبب رؤیت حقایقی شود. بی تردید مشاهده منزلت اولیا و مقامات آن ها، او را نسبت به پروردگار دچار عداوت خواهد ساخت که عین خسران است.

پناه می برم به خداوند از غضب حلیم. بلکه ممکن است هتک حرمات مؤمنین و کشف عورات آن ها انسان را منتهی به سوء عاقبت کند؛ زیرا که اگر این عمل در انسان ملکه شد، تأثیراتی در نفس دارد که یکی از آن ها این است که تولید بغض و عداوت می کند نسبت به صاحبش؛ و کم کم زیاد می شود. و ممکن است این بغض و عداوت باعث شود که در وقت مردن که کشف بعض حقایق بر انسان شود و معاینه بعض عوالم را کرد، و پرده ملکوت برداشته شد، انسان به واسطه رؤیت مقامات آن ها و اکرام و اعظام حق تعالی از آن ها به حق تعالی بغض پیدا کند[40]

 

راه های پیشگیری  از تجسس
1.     ایمان و پاکی درون
همان گونه که سوء ظن و تجسس به مردم برخاسته از ضعف ایمان و ناپاکی درون است، بالعکس حسن ظن نشأت گرفته از ایمان محکم و استوار به خداوند و آموزه های دین است. زیرا سوء ظن و جستجو در کار دیگران گناهی قلبی است و تنها به وسیله ایمان به آگاهی و علم پروردگار نسبت به ضمائر و نیات انسان می توان ار ابتلاء به آن در امام بود. و خداوند می فرماید: « وَ لاتَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمً اِنَ السَمع َ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلُ اوُلئِکَ کانَ عَنهُ مَسُئولاَ؛و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرستش واقع خواهد بود.».[41]

بنابراین ، انسان حتی در مقابل قلب و مکنونات درونی خویش باید مسؤول و پاسخگو باشد و اگر به حقیقت، نسبت به هشدار پروردگار یقین داشته باشد، همین مسأله برای رعایت اصل حسن ظن کافی است. به کارگیری این اصل به خصوص در برخی شرایط چون انتشار شایعات در مورد برخی افراد در جامعه کاری بسیار مشکل است و جز در پرتو ایمان امکان ندارد. از سوی دیگر افرادی که از درونی پاک و روحی بی آلایش بهرمند هستند، رفتار و گفتار دیگران را نیز از همین منظر تحلیل می کنند، امام صادق(ع) در این زمینه می فرماید: « حسن الظن اصله من حسن ایمان المرء و سلامه صدره؛ ریشه خوش گمانی ، ایمان محکم و نیکوی مرد و سالم بودن سینه و قلب او از تاریکی های اخلاق ناپسند است».[42]

در مقام تحقق حقیقت خوش گمانی و خیر خواهی لازم است قلب انسان پاک و خاضع و علاقمن به روحانیت و مومن به خدا و با تقوا باشد تا به راحتی و اختیار بتواند حالت خضوع و تواضع و محبت پیدا کرده و خود را از مشتهیات نفسانی و هوسرانی و خواسته های نامطلوب جلوگیری و نگهداری نماید و در مقابل بندگان پروردگار متعال، خیرخواه و با محبت باشد در این صورت است که قلب انسان به آسانی حاضر نیست اعمال برادر دینی خود و بلکه رفتار فردی از مخلوق را حمل بر فساد کرده و تا ممکن است روی اقتضای طبع سلیم و قلب مهذب خود تاویل به صحت خواهد کرد.[43]

داشتن انصاف
خداوند در قرآن کریم، مومنان را به دادگری فراخوانده، چنین می فرماید: « اِنَ اللهَ یَامُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسان[44] ، در حقیقت خدا به دادگری و نیکوکاری فرمان می دهد». و نیز می فرماید: « اِعدِلُوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَقوی[45]؛ دادگری کنید که آن به پرهیزکاری نزدیک تر است». امام علی(ع) در معنای آیه شریفه می فرماید: « عدل به معنی انصاف، و احسان به معنی تفضل است و در بیان عدل و انصاف می فرماید: « واجعل نفسک میزانا بینک و بین غیرک و احب له ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها و احسن کما تحب ان یحسن الیک و لا تظلم کما تحب ان لا تظلم؛ خودت را ترازویی میان خویش و دیگران قرار ده و برای آن ها آن چه را برای خود نمی پسندی دوست مدار و احسان کن چنان چنان که دوست داری با تو احسان شود، و ستم مکن همان گونه که دوست نداری با تو ستم کند».[46]

نکته ای که برای هر فردی دارای اهمیت بسیار است این است که مردم به او خوشبین باشند، و گفتار و کردار او را حتی در فضای ذهن به صورت منفی تحلیل نکنند و اگر کسی با وجود چنین توقعی از دیگران خود این اصل را رعایت نکند در حقیقت عدالت و انصاف را در حق دیگران به جای نیاورده است گویا او تنها سوء ظن دیگران را نسبت به خود حرام دانسته همین عمل را از سوی خود مجاز می داند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه
 اگر بخواهیم تجسس را تعریف کنیم تعریف چیزی جز شرح اسم نخواهد بود.[47] اما باید خاطر نشان کرد که آن چه در معنای لغوی تجسس آمده است پی گیری و تفتیش در امور پنهان و مخفی افراد است که سعی بر اخفای آن دارند.

تجسس نسبت به زندگی مردم باعث رذایل و عوارض می شود که هر کدام به نوبه خود  سقوط انسان را فراهم می آورد. قرآن کریم از سه مسأله ضد اخلاقی یعنی سوء ظن، تجسس و غیبت نهی فرموده و در حقیقت بین این سه مساله پیوند و ارتباط برقرار کرده است. در ابتدا از بسیاری از گمان ها نهی کرده زیرا برخی از آن ها گناه است و در ادامه مومنان را از تجسس و غیبت به عنوان عوارض و پیامدهای سوء ظن به شدت بر حذر داشته است.بررسی عوارض تجسس بر سلامت انسان از آن جهت اهمیت دارد که همه ابعاد زندگی را تحت پوشش قرار می دهد و تمام اعمال انسان را در بر می گیرد. در ضرورت پرداختن به مسأله تجسس و عوارض آن و درمان آن همین بس که به تصریح قرآن ، تجسس موجب هلاکت انسان و خسران ابدی است.

تجسس موجب سلب آرامش و امنیت می شود و در نتیجه، حالت اضطراب درونی و تشویش خاطر را به دنبال دارد ؛ زیرا شخص که دچار جستجو تجسس در کار دیگران می شود نمی تواند رفتار دیگران راخالی از آلودگی و غرض تصور کند. تجسس به دلیل اضطراب درونی و تشویش خاطری که در انسان ایجاد می کند، موجب می شود آنچه را از را ه تجسس و عیبجویی به دست آورده با دیگران در میان گذارد و در حقیقت به عنوان راهی برای تأیید نظرات خود و آگاهی از اطلاعات دیگران از آن استفاده می کند، در نتیجه نمی تواند آنچه از اسرار دیگران به دست آورده پنهان کند. گاهی نیز برای برانگیختن تجسس دیگران به فرد مظنون و همراه کردن گروهی با خود در متهم کردن آن فرد، به بدگویی و غیبت از او می پردازد.

فهرست منابع
منابع فارسی

1.     حائری، محمد حسن، نصرالله شاملی و احسان علی اکبر بایکونی،« تجسس» تهران انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)1389 ه ش.

2.     خوانساری، جمال الدین،«شرح غررالحکم»  تهران، انتشارات دانشگاه تهران،1360 ه ش.

3.     دهخدا، علی اکبر،« لغت نامه علی اکبردهخدا»، تهران: موسسه انتسارات وچاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377ش.

4.     عمید، حسن،«فرهنگ فارسی عمید،» تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ بیست ودوم وبیست سوم، 1371ش.

5.     وفا جو، مهدی، « آشنایی با مبانی تحقیق و تفحص در احوال و اشخاص حقیقی و حقوقی» تهران ناشر نصایح، 1379.

6.     معین، محمد، «فرهنگ فارسی  الوسیط»، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1347هجری قمری.

7.     مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه»، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست ویکم،

8.     محمدی ری شهری، محمد، «ترجمه میزان الحکمه» قم دارالحدیث چاپ چهارم 1383 ه ش.

9.     محمدی گیلانی، محمد، «شرح مصباح الشریعه»، تهران چاپ و نشر سایه، چاپ اول،1373 ه ش.

10. موسوی خمینی، سید روح الله،« شرح حدیث جنود و عقل جهل»، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) چاپ و نشر عروج1377 ه ش.

 

منابع عربی

1.     « قرآن مجید»

2.     تمیمی، نعمان بن محمد، «دعائم الاسلا،» قم موسسه آل البیت(ع) 1358 ه ق.

3.     التمیمی، عبد الواحد، «غررالحکم دررالحکم» جامعه الطهران، الطبعه الثالثه 1360 ه ق.

4.     « الشریف الرضی، محمد بن حسن بن موسی، «نهج البلاغه،» ،تصحیح: صبحی صالح، چاپ یکم، بیروت دارالکتب اللبنانی،1982».

5.     ابن منظور، «لسان العرب»، بیروت داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408 ه ق.

6.     ابن بابویه ، محمد بن علی، الامالی، تهران موسسه البعثه،1417 ه ق.

7.     احمد بن فارس، «معجم المقابیس اللغه»، بیروت الدار الاسلامیه، 1410 ه ق.

8.     جوهری، اسماعیل بن حماد، «الصحاح» ، بیروت دارالعلم للملایین، چاپ سوم، 1404 ه ق.

9.     جزری ابن اثیر، مبارک بن محمد، «النهایه فی غریب الحدیث و الاثر»، قم موسسه اسماعیلیان، بی تا.

10. الحر العاملی، محمد بن الحسن، «وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه»، قم: موسسه ال البیت لا حیاء التراث، چاپ اول ودوم،1414هجری قمری..

11. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسن بن محمد، «المفردات فی غریب القرآن»، تهران، المکتبه المرتضویه،بی تا.

12. الطبرسی، الشیخ ابوعلی الفضل بن الحسن، «مجمع البیان فی تفسیر القران،» تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، 1406هجری قمری. طبرسی، فضل بن الحسن، مشکاه الانوار، قم سازمان چاپ و نشر دارالحدیث بینا.

13. طریحی، فخرالدین، «مجمع البحرین»، تهران ، کتاب فروشی مرتضوی،1378 ه ش.

14. طبرسی، فضل بن حسن، «مکارم الاخلاق»، قم موسسه نشر اسلامی، 1414  هق.

15. الطباطبایی، السید محمد حسین، «المیزان فی تفسیر القرآن،» قم دفتر انتشارات اسلامی، 1417 ه ق.

16. طوسی، محمد بن حسن، «الامالی»، محقق، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1392 ه ق.

17. عاملی، زین الدین بن علی، «رسائل الشهید الثانی» قم کتاب فروشی بصیرتی  بی تا.

18. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی فی الاصول و الفروع»، چاپ چهارم، تهران دارالکتب الاسلامیه، 1365 ه ش.

19. الفراهیدی ، الخلیل بن احمد،«ترتیب کتاب العین»، تحقیق المخرومی، مهدی وابراهیم السامرایی، قم: انتشارات اسوه،چاپ اول،1414هجری قمری.

20. الفیومی، احمد بن محمد، «المصباح المنیر»، قم: موسسه دارالهجره،چاپ دوم، 1414هجری قمری.

21. نوری، میزا حسین،« مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل» تحقیق و نشر موسسه آل البیت قم الطبعه الاولی،1407 ه ق.

22. مجلسی، محمد باقر، «بحارالانوار»، بیروت موسسه الوفا،1404.

23. مقری بیهقی، ابوجعفر احمد بن علی بن محمد، «تاج المصادر»،  تهران، چاپ اول، موسسه مطالعات و تحقیقات،1366.

24. موسوی خمینی، سید روح الله، «چهل حدیث» چاپ اول ، مرکز نشر فرهنگی رجاء لیتوگرافی چاپ گلشن.

25. میرزا حسین نوری، «مستدرک الوسایل» بیروت موسسه آل البیت لاحیا التراث،1408 ه ق.

 

 

 

 



[1]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص93.
[2]. مقری بیهقی، تاج المصادر، ج1،ص63.
[3]. صفی پور ، منتهی الارب فی لغه العرب، ج1 ،ص179.
[4]. طریحی، مجمع البحرین ج4،ص57.
[5]. : « یَا اَیُهَا الَذیِنَ آمَنُوا اِجتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَنِ اِنَ بَعضَ الظَنِ اِثمٌ و لا تَجَسَسُوا وَ لا یَغتَب بَعضُکُم بَعضاً؛ أَیُحِبُاَحَدُکُم اَن یَاکُلَ لَحمَ اَخیهِ مَیتاَ. فَکَرِهتُمُوهُ وَ اَتقُوا الله َ اِن اللهَ تَوابً رَحیمٌ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمان ها بپرهیزید چرا که بعضی از گمان ها گناه است و هرگز در کار دیگران تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردار خود را بخوردبه یقین همه شما از این امر کراهت دارید تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است».
[6]. حائری، و شاملا ، نصرالله، و علی اکبر بایکونی، احسان، تجسس، ص42.
[7]. « معنی التجسس ان لا تترک عبادالله تحت سرالله فیرتصل الی الاطلاع و هتک السر حتی ینکشف لک ما لو کان مستورا عنک کان اسلم لقبلک و لدینک».شهید ثانی، ، رسائل، ص394.
[8]جزری، ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج1،ص272.
[9]طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ص232.
[10]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص93.
[11]. دهخدا، لغت نامه، ج5،ص2540.
[12]فرجی، ها محمد، و یاری، الهیار، اعتبار گزارش های مبتنی بر تفتیش و بازرسی ضابطان: رویکرد تطبیقی، ص7.
[13].فراهیدی، العین، ج3،ص123.
[14]. ابن منظور، لسان العرب، ج7،ص63.
[15]وفا جو، آشنایی با مبانی تحقیق و تفحص در احوال اشخاص حقیقی و حقوقی، ص40.
[16]. معین ، فرهنگ فارسی، ج1،ص973.
[17]. فراهیدی، العین، ج3،ص223.
[18]. . دهخدا، لغت نامه، ج7ص29831.
[19]. همان.
[20]. انصاری، حقوق حریم خصوصی، ص11
[21]رحمدل، حق انسان بر حریم خصوصی، ص130.
[22]. حجرات، 12.
[23].منافقون، 4.
[24]. خوانساری، شرح غررالحکم، ج2،ص103.
[25]. حر عاملی، وسایل الشیعه، ج12،ص294.
[26].حجرات،12.
[27]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج21،ص185.
[28]. همان.
[29]. موسوی خمینی، چهل حدیث، ص ۳۰۲.
[30]. کلینی ،اصول الکافی، ج 2، ص 355
[31]. الهندی، کنزالعمال، حدیث 8827
[32]. میزان الحکمه ، ج ۹ ، ص 4218
[33]. کلینی، اصول کافی ، ج ۲ ، ص ۲۰۷ ؛ میزان الحکمه ، ج ۹ ، ص ۴۲۱۶
[34]. میزان الحکمه، ج ۹ ، ص ۴۲۲۶
[35]. نهج البلاغه، حکمت، 349
[36]. خوانساری، ، شرح غررالحکم، ج2،ص303.
[37]. همان ج2،ص103.
[38]. مجلسی، ،بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۵۳.
[39]. موسوی خمینی ، چهل حدیث، ص ۳۱۱ ـ ۳۱۲
[40]. موسوس خمینی، چهل حدیث، ص312.
[41]. اسراء ،36.
[42]. نوری ، مستدرک الوسایل، ج5،ص149.
[43].مصطفوی، شرح مصباح الشریعه، ، باب 85.
[44]. نحل،9.
[45]..مائده ،8.
[46]. التمیمی، غررالحکم، ص479.
[47]. حائری، محمد حسن، و شامل ، نصرالله، و علی اکبر بایکونی، احسان، تجسس، ص42.

عوامل فروپاشی بنیان خانوادهاز دیدگاه روایات

1

                                             بسم الله الرحمن الرحیم

                                           مدیریت حوزه علمیه خواهران استان کهگلویه و بویراحمد       

                                  حوزه علمیه حضرت زینب)س( دهدشت

                               عوامل فروپاشی بنیان خانواده از دیدگاه روایات
 

                                      سهیلا ورزشی

                                      مقاله پایانی 1911  

چکیده
خانواده قدیمی ترین نهادی است که تاکنون بشر به خود دیده است و نیز در نوع خود مثل یک دولت کوچک با تأثیرگذاری های پیش برنده است، البته به شرط اینکه از همه نیازهای معنوی و مادی برخوردار باشد؛ و دین اسلام در راهبردهای سعادت آفرین خود برنامه ی جامعی برای تأسیس خانواده و استحکام آن و نیز راه های پیشگیری از فروپاشی و درمان این کانون مقدس ارائه کرده است. اما این پرسش مطرح است که عوامل فروپاشی خانواده و موانع استحکام خانواده کدامند؟ و راهکار اسلام دراین باره چیشت؟ پژوهش حاضر با هدف استحکام خانواده و با روش توصیفی و تحلیلی به طریق جمع آوری کتابخانه ای و از دریچه روایات نظام بخش اهل بیت)ع( و در جهت شناخت عوامل فروپاشی خانواده سامان یافته است. یافته ها و نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که عواملی چون ارتقاء معرفت دینی ، مبانی اعتقادی اخلاق ،بازگشت به سبک زندگی اسلامی، اکسیر مودت و رحمت زوجین با یکدیگر و در اوج آن تقوا مداری موجب استحکام خانواده و تثبیت جامعه توحیدی می شود. همچان که پیروی از هواهای نفسانی ابتلا به ضعف مبانی اعتقادی ، دین گریزی ، نادیده گرفتن حقوق متقابل، دخالت های بیجا اطرافیان و فرهنگ تجمل گرایی و مصرف زدگی موجب فروپاشی خانواده می شود. 

واژگان کلیدی:  روایات ، نظام ،، خانواده، عوامل، فروپاشی

مقدمه
خانواده از نگاه روایات اسلامی دارای ویژگی هایی است که قابل مقایسه با هیچ نهاد دیگری نیست. از پیامبر اسلام )ص( پیرامون ازدواج سخن مهمی نقل شده است: « ما بنی فی الاسلام احب الی الله عزوجل من التزویج؛[1] در اسلام هیچ بنایی ساخته نشده که نزد خداوند عزوجل محبوب تر و ارجمندتر از ازدواج باشد». با نگاهی به تاریخ در می یابیم که خانواده از پله های اول نردبان تاریخ تاکنون دچار فراز و فرودهایی بوده و دوران کنونی به گواهی اندیشمندان سخت ترین دوران برای تهدید بنیان خانواده است.« هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال کانون خانوادگی و عوارض سوء ناشی از آن را مورد توجه قرار نداده است و در هیچ عصری مانند این عصر عملاً بشر دچار این خطر و آثار سوء ناشی از آن نبوده است.[2]

بی شک روایات اسلامی در برابر همه مسائلی که به عنوان سدی دربرابر طرح آسمانی آرامش برای خانواده ها قرار دادند ساکت نبوده به طور قطع روایات اهل بیت)ع( طرح و برنامه های ویژه ای برای پرداختن به این موضوع و رفع موانع و مشکلات داشته و ارائه طریق می کند. پژوهش حاضر درصدد است تا عوامل فروپاشی بنیان خانواده و راه صحیح عبور از بحران فروپاشی خانواده و نیز استحکام آن را با تکیه بر روایات اسلامی نشان دهد .

پژوهش حاضر، دنبال پاسخ به سوال عوامل مؤثر بر فروپاسی بنیان خانواده از منظر روایات می باشد؛ و درصدد شناسایی تحلیل و تبیین برخی عوامل پیشینی و پیسنی ناپایداری و فروپاشی نظام خانواده با رویکرد به روایات اسلامی مانند کم رنگ شدن اعتقاد به نظارت خداوند و حضور فراگیرش[3] در زندگی بشر، عدم رعایت حدود و حقوق خانواده، کاهش تعاملات درونی بین اعضای آن و گسست ارکان خانواده  با و خاندان و نیز درصدد شناسایی عوامل بیرونی از جمله رسانه های ارتباطی نظام الحادی غرب و ویرانگر آن است. البته نگارنده نهایتاً درصدد است با شناسایی برخی عوامل پیشین و پسین آسیب زا و ویرانگر بنیان خانواده، راهکارهایی جهت پیشگیری فروپاشی و تقویت نظام خانواده عرضه و خدمتی ناچیز را به جامعه انسانی و دینی ارائه کند.

                                           

9

افزون بر این خانواده خانواده به عنوان یکی از شگفت انگیز ترین ارمغان های هستی مورد توجهحضرت حق قرار گرفته است روایات منقول از معصومین )ع( این کانون آموزشی و تربیتی را موردتوجه قرار داده و یا معرفی الگوهایی زیبا و زشت از خانواده های تاثیرگذار تلاش کرده اند تا انسان ها را از ورطه و فروپاشی رهانده و البته به سر منزل مقصود برسانند لیکن به نظر می رسد تاکنون تحقیق علمی مستقل و جامعی درباره بررسی و استخراج دیدگاه روایات درباره عوامل بر فروپاشی خانواده انجام نگرفته است. فرایند موجود خود حاکی از اهمیت و ضرورت این موضوع است .

شناسایی و دستیابی به نگاه کلی روایات معصومین)ع( در خصوص موضوع فروپاشی بنیان خانواده و ابعاد مختلف آن از جمله اهداف پژوهش است تا بدین وسیله درک دقیق و روشن تری نسبت به مواضع روایات به دست آید. افزون بر این بهرمندی از حاصل این پزوهش برای برخی موسسات علمی –پژوهشی در حوزه تفسیر و حدیث شناسی حوزه های علمیه و نیز محققان و دانش پژوهان معطوف به نهاد خانواده و نیز خود خانواده های دغدغه مند از فواید آن به شمار می آید. روش کار این تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی است و اطلاعات لازم آن به شیوه کتابخانه ای و مطالعه اسناد موجود می باشد

تحقیقات زیادی راجع به خانواده در حوزه فلسفه، جامعه شناسی، علوم تربیتی و روانشناختی انجام گرفته است صاحب نظران این حوزه در باب مسأله خانواده و ماهیت آن در کتاب ها و مقالات متعددی بحث کرده و نظرات مختلفی ابراز داشته اند. اما با بررسی انجام شده ،کتابی که به صورت مستقیم به موضوع  عوامل فروپاشی نظام خانواده بر اساس روایات اسلامی و آموزه های دینی پرداخته باشد یافت نشد .آنچه میخواهیم در این قسمت به بیان آن بپردازیم تألیفات مشابه و عامی است که در این زمینه صورت گرفته و بیان نقاط اشتراک و اختلافی است که با پژوهش حاضر دارند.پس این تحقیق دارای سابقه ای عام است. برخی مقالات به این موضوع در قرآن و روایات پرداخته و به برخی نیز اشاراتی داشته اند . از جمله :

1-مقاله تحت عنوان عوامل تضعیف استجکام خانواده نویسنده اعظم نوری پژوهشگر و مدرس جامعه الزهرا 2-مقاله تحت عنوان خانواده از منظر قآن مولف عذرا طباطبایی ماهنامه معرفت شماره 54 که به برخی از عوامل فروپاش خانواده اشاراتی کوتاه داشته است3-پایان نامه با عنوان بایدها و نبایدها ی مرتبط با روابط متقابل زوجین از دیدگاه قرآن پایان نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث نوشته مریم فلاحی دانشگاه قرآن و حدیث.9-پایان نامه تحلیل چالش ها ی رفتاری درون خانوادگی از منظر قرآن نوشته حسن منصوریان دانشگاه قرآن وحدیث پردیستهران که در این پایان نامه عوامل و پیامدها و راهکارها ی پیشگیری از چالش های درون خانوادهاشاره کرده است اما هیچ بحث مفصلی در مورد عوامل فروپاشی خانواده از منظر روایات را مورد بحث قرار نداده است.

شناسایی کامل و جامع هر موضوع یا هر پدیده ای، مستلزم آگاهی یافتن از مفهوم آن موضوع یا پدیده است. بی گمان شناخت جامع هر موضوع گامی اساسی برای درک درست مباحث مرتبط با آن موضوع است .پس جهت پرداختن به تحقیق پیرامون هر موضوعی ابتدا لازم است که محقق و پژوهشگر با اصطلاحات و مفاهیم مرتبط با موضوع آشنایی کامل داشته تا بتواند هر چه بهتر بر مباحث آن موضوع سلطه یابد ؛  به همین خاطر در این قسمت برای شروع بحث و تبیین مبانی موضوع  و تحدید آن،  به بررسی مفهوم لغوی و اصطلاحی واژگان کلیدی ) عوامل، فروپاشی ،نظام، خانواده( پرداخته می شود.

الف : مفهوم عوامل فروپاشی

عوامل به مجموعه کنش گرانی اطلاق می شود، که بر خانواده تأثیر مستقیم و غیر مستقیم می گذارد )نفیانفیاً و اثباتاً ( و در این جا به اسباب و عللی ) اعم از درونی و بیرونی( گفته می شود که خانواده را به سراشیبی سقوط ) اعم از مادی و معنوی( سوق می دهند.[4]

فروپاشی در بستر شریعت مقدس با عقد ازدواج سامان یافته و جریان می یابد. اما گاهی این نظام مستقر و قانونی به دلیل نفوذ برخی ویروس های تجزیه گر سست شده و دچار فروپاشی می گردد فروپاشی در لغت معادل عناوینی چون خانمان براندازی و خانمان سوزی آمده[5] و در اصطلاح به معنای از بین رفتن وحدت سازمانی ، تمامیت و همبستگی یک شخص، گروه یا سازمان است.[6] فروپاشی خانواده عبارت است از شکستن واحد خانوادگی و یا تجزیه ترکیبی از نقش های اجتماعی به علت آن که یکی یا چند تن از عهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود آن طور که باید و شاید برنیامده است.

                                           

فروپاشی در این جا حاکی از فرایندی شامل: ناراحتی میان زوج ، اختلاف، آشفتگی، تزلزل وانحلال علقه زوجیت )طلاق( که این جریان در پژوهش حاضر در قالب عوال پیشین و پسین قابلبررسی است. عوامل پیشین به مجموعه عواملی گفته می شود که در دوران پیش از ازدواج در قالب آسیب هایی ویرانگر برای اصل ازدواج به شمار می آیند و عوامل پسین عواملی هستند که در دوران پس از ازدواج کانون خانواده را با چالش هایی جبران ناپذیری مواجه کرده و راه فروپاشی را تسطیح می کنند.[7]  ب : مفهوم نظام

نظام در لغت عبارت است از واسطه ی نظم و آراستگی مجموعه اصول عملیاتی و ارزش های عقیدتی در دستگاه حکومت هرچیزی که امری بدان قائم شده و پایه و مایه ی آن باشد ملاک امر ، قوام امر، اصلاح کار، انتظام، قوام و آراستگی و نظم و ترتیب سامان اسلوب ، قاعده ترتیب ،به نظم درآوردن و پیوستن نظم.[8]

نظام در معنای اصطلاحی به مجموعه ی اصول ایدها و نظریه ها برای تبیین نظم یا کارکردها یک مجموعه ی منظم اطلاق شده و دارای سه مؤلفه هدف و اجزا و رابطه ی میان اجزا است که با فقدان هر یک از آن ها نظام شکل نخواهد گرفت مجموعه بدون هدف و ارتباط میان اجزا توده ای از پیش نیست.[9] نظام یا سامانه به مجموعه یا گروهی از اشیا مرتبط یا غیر مرتبط است که هدف یا اهدافی خاص را دنبال می کنند به گونه ای واحدی پیچیده را تشککیل می دهند.[10] ج : مفهوم خانواده

خانواده در زبان فارسی به معنای زن و فرزند، فامیل[11] دودمان، تبار[12] خاندان و اهل خانه[13] آمده و در زبان عربی با عنوان اُسُره به سپهر نگه دارنده[14] و زره محکم[15] معنا شده و بر عشیره و خاندانفرد به اعتبار این که از آنها قدرت می گیرد[16] اطلاق گردیده است. به نظر می رسد خانواده درلغت معنای گسترده ای داشته و شمول آن فراتر از همسر و فرزند می باشد ولی به جهت کاربرد وسیع این واژه در جمع های محدود به همسران و فرزندان معنای عرفی آن در غالب موارد منصرف به این جمع محدود می گردد .واژه اهل با نام افراد نسبت داده شود و یا به ضمیری اضافه شود که به اشخاص باز می گردد بار معنایی خانواده را خواهد داشت هرچند در برخی از این موارد مراد از اهل و مضاف الیه آن خاندان است. یکی از اهداف اصول شریعت اسلام بنای جامعه ی سالمی است که مردم در آن زندگی سعادتمندی داشته باشند از این رو نسبت به تنظیم خانواده عنایتی شایسته نشان داده شده است.[17] تعریف اصطلاحی شرعی خانواده به جهت تحول آن در طول تاریخ به راحتی ممکن نمی باشد زیرا خانواده امری عرفی و تابع معیارهای عرف است. البته از آیات و روایات متعدد[18] چنین استنباط می شود که از نظر شرع مقدس خانواده عبارت است از وجود زن و شوهری که میان آنان پیوند زناشویی برقرار گردیده از این رو جمع های نامشروعی همچون همجنس گرایان یا روابط بدون عقد هرگز خانواده محسوب نمی شود.

عوامل درونی فروپاشی خانواده
نهاد خانواده در شکل طبیعی خویش، کانونی مهم برای تأمین آسایش و آرامش محلی برای پوشش دادن نیازهای متقابل زوجین و تولید مثل و حفظ  و حراست از دستاوردهای آن است  .

اما این کانون گاهی از درون خویش دچار آسیب ها و آفت هایی می شود که با غفلت و یا تغافل نه تنها مشکلی حل نمی شود، بلکه به زودی به رکود و هم آزاری کشیده شده و به محلی برای تخلیه عقده های انباشت شده و بی پاسخ تبدیل خواهد گشت؛ عقده هایی که بیشتر ناشی از خود فراموشی، خدافراموشی و حق ستیزی نسبت به غیر خود اعم از همسر و فرزندان می باشد.

فرآیند یاد شده مسلماً تحت تاثیر عواملی خواهد بود که شناخت این عوامل به خانوادها در جهت حفظ زندگی شان و تداوم آن کمک خواهد کرد. البته یادآوری می شود که عوامل درونی ) پیشنی و پسینی( به اندازه ای دارای افق مشترک اند که در یک جا ) و نه به تفکیک( به عنوان عواملپیشینی و پسیینی آمدند در ادامه برخی از این عوامل مورد بررسی قرار می گیرند.

الف : فقدان عناصر اعتقادی و معرفتی در خانواده 

فقدان یا کم رنک بودن عناصر اعتقادی در خانواده یکی از مهمترین عناصر فروپاشی خانواده ها به شمار می آید.نتایج برخی پژوهش ها نشان می دهد که ارزش ها، دیدگاه ها و مسائل مذهبی و عقیدتی در اغلب جوامع، به ویژه جوامع سنتی، یکی از عوامل مؤثر بر رضایت و نارضایتی زناشویی می شود.[19] و بی بهره ماندن برخی خانواده ها از این باورها، در زمینه های مختلف ،مشکلات متعددی را در پی دارد که قرآن از آن به زندگی تنگ و سخت یاد می کند.[20] و این امر می تواند در اثر حرص، ترس و اضطراب باشد.[21] از این رو اعتقادات در زندگی عادی انسان ها ،نقش مهمی دارد و ترک باورهای دینی، آرامش و لذت را از زندگی سلب می کند و موجب اضطراب ، حیرت و حسرت می شود هر چند فرد از مزایای مادی خوبی برخوردار باشد.[22] آنچه مسلم انگاشته می شود آن است که بسیاری از مشکلات خانواده ها از آنجا نشأت می گیرد که افراد سعی دارند مشکلات را صرفاً با کنترل کنند های خارجی از میان بردارند حال آن که ریشه بسیاری از مشکلات به درون انسان و عقاید و جهان بینی او بر می گرد. در بیان اهمیت و جایگاه بسیار والا و منحصر به فرد اعتقادات و بینش افراد ذکر همین نکته کافی است که منع ها و تشویق هایی که از ناحیه اعتقادات بروز می یابند از درون انسان نشأت گرفته و لذا پایدارتر و مؤثر تر از عوامل خارجی اند.[23]بنابراین می توان گفت پایبندی به اعتقادات مذهبی از عواملی است که در موفقیت های زناشویی نقش معنادار دارد. این مطلب بر اساس آموزه های دینی نیز تایید می شود چرا که زندگی زمانی شیرین و آرامبخش است که فرد از خداوند و پاداش غافل نبوده[24]و نعمت هایش را فراموش نکند.[25]

ب : عدم شناخت متقابل وظایف و مسئولیت ها

با مروری بر روایات مربوط به وظایف متقابل زوجین و نیز والدین با فرزندان، این طور برداشت می شود که روابط موجود در خانواده و کارکرد صحیح آن محصول کارگروهی و سلسله مراتبی است.[26] و حتی منابع دینی وظایفی را برای اعضای آن معرفی می نماید احکام اجتماعی و اخلاقی اسلام نیز بعضاً حدودی را برای ارتباط میان اعضای خانواده تعیین کرده اند.

روایات دیگری نیز وجود دارند که با تفاوت های زن و مرد در جنبه های گوناگون احساسی، توان جسمی ، مدیریت و…. اشاره دارند. با توجه به این سه پارامتر ) تفاوت های زوجین از منظر دین ،وظایف متقابل و احکام اجتماعی- اخلاقی(  می توان این گونه نتیجه گرفت که از نگاه اسلام خانواده یک کارگروه و حتی یک سازمان یا نظام تشکیل می گردد. در هر سازمان هر فرد برای خود جایگاه ویژه ای دارد که نشانه قدرت و تاثیر او بر دیگران است. در جوامع انسانی سازمانی که همه افراد در آن در یک رتبه باشند دیده نمی شوند.[27] پرواضح است که اگر وظایف هر فرد در این نظام جابه جا شود سازمان دچار تزلزل و سردرگمی شده و از اهداف خود دور می شود لذا توجه به جایگاه و اختیارات مرد در خانواده جایگاه زن در خانواده و نیز جایگاه فرزندان در کارآمدی نظام خانواده بسیار مهم می باشد.

باید به این نکته مهم توجه شود از منظر برخی روایات مهمترین کارکردهای خانواده که در دین هم تاکید فراوانی بر آن شده تربیت نیکو و رشد اعضای آن است.[28] و هر گونه اهداف و کارکردهای

                                           

1

میانی دیگر در واقع زمینه سازی های لازم برای رسیدن به این مهم و یا تامین ابعاد مختلفتربیت می باشد با توجه به این نکته به طور موردی به بررسی اجرای صحیح نظام سلسله مراتبیو یا نادیده گرفتن آن می پردازیم برای مثال از نگاه روایات والدین باید آن قدر به فرزندان محبت بورزند.[29] که محبوب فرزندان شده و نارضایتی و ناراحتی و دلخوری آن ها از فرزندان برایشان قابل تحمل نباشد، به طوری که اگر کار ناپسندی از آنان سر زد و پدر یا مادر با آن ها قهر کردند فرزندان احساس می کنند که منبع عاطفه زندگی شان را از دست داده اند بدین ترتیب والدین می توانند از طریق یک عامل درونی ) مهر و محبت ذاتی( فرزندان را تربیت کرده و موجب همگرایی هر چه بیشتر اعضای خانواده شوند.

ج : عدالت گریزی و بی انصافی در خانواده

بهانه اولیه تشکیل خانواده و بنای زندگی مشترک، نه اجرای قوانین زن و شوهری، که یک کشش و جاذبه دو طرفه بوده است. قطعاً زمانی که زوجین درصدد شروع زندگی مشترک با هم بودند ،انگیزه حاکم بر این امر عاشق و معشوق شدن، و نه قانون گذاری و قانون پذیری بوده است. این محبت و عشق لازم می دارد که هر یک از زوجین به وظایف خود در قبال دیگری عمل نماید و حتی وظایف او را نیز بر دوش بگیرد به عبارت دیگر افق و تصویر مطلوبی که زوجین را به هم متمایل کرده فضایی این چنینی بوده است فضایی مملو از عشق ، احترام و ایثار .

مادامی که زوجین در قبال هم گذشت و ایثار داشته باشند می توان گفت که آن افق اولیه تحقق یافته و لذا همچنان شور و شوق تداوم زندگی مشترک خود را خواهند داشت. حال خانواده ای را در نظر بگیرید که در آن زوجین به وظایف خود عمل نکرده و حتی در تقسیم کارهای مربوط به خانواده بی عدالتی هایی هم دیده می شود ناگفته پیدا است که بی عدالتی رابطه ای معکوس با عشق و صمیمیت دارد آنجا که محبت و مودت حکم فرماست نه تنها عدالت که ایثار و از خودگذشتگی و حتی خود فراموشی دیده می شود نمی توان به بهانه نزدیکی و ارتباط عاطفی میان زن و شوهر حقوق متقابل را نادیده گرفت و با این بهانه در حقوق همسر کوتاهی کرد و رفتارهای منافی انصاف را این گونه توجیه نمود .

                                           

11

 مشاهده بی انصافی ها و بی عدالتی ها می تواند به سوء استفاده از این صمیمیت تعبیر می شودو بدین گونه زمینه های بدبینی و دلخوری در افراد ایجاد می شود. امام علی )ع( در این باره می فرمایند« ولا تضیعن حق اخیک اتکالاً علی ما بینک و بینه فانه لیس لک باح من اضعت حقه،[30] و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستی ای که با او داری ضایع نکن، زیرا آن کس که حقش را ضایع می کنی با تو برادر نخواهد بود».

به راستی وقتی یکی از زوجین از همسر خود رفتار و گفتار همراه با بی عدالتی و ظلم وستم می بیند آیا می تواند همچنان او را به عنوان محبوب خود و شریک خوشی ها و غم هایش بپذیرد؟ بنا به گفته معروف هیچ بنایی با ظلم پایدار نمی ماند حال بنای خانواده که اساس آن نه تجارت ،نه سیاستو حکومت که بر دوستی و عشق و محبت است جای خود را دارد و هر گونه رفتاری که به نظر عادلانه و ظالمانه برسد حکایت از خودخواهی و زیر پا نهادن پیمان خیرخواهی و محبت به همسر خواهد داشت.

نکته قابل توجه آن که تقویت عاطفه آن قدر مورد نظر روایات بوده که دستورهای بسیاری نظیر خیرخواهی ، دوست داشتن دیگران، هم دردی، هم نوایی و مانند آن به این مهم می باشند. برای مثال پیامبراکرم)ص( جهت تشویق و تحریض مسلمانان بر تقویت عاطفه در میان همدیگر می فرمایند: ما استفاد امرؤ مسلم فائده بعد فائده الاسلام مثل أخ یستفیده فی الله؛[31] انسان مسلمان بعد از به دست آوردن سود اسلام سودی هم چون برادری که برای خدا به دست می آورد کیب نکرده است ». بدیهی است همه موارد ) یعنی بی مهری شوهر نسبت به همسرش( در بی مهری خانم نسبت به شوهرش نیز دارای همان آثار سست کننده بوده و ویرانگری کانون خانواده را به همراه خواهد داشت.

د : برتری جویی در خانواده

در منطق روایات هر گونه تکبر، غرور و متفاوت نشان دادن فرد یا افرادی در جامعه مردود اعلام شده است که این ناشی از مساوی داشتن انسان ها در شأن و کرامت انسانی است. پیامبر اکرم)ص( در این باره می فرمایند« یا ایها الناس ان ربکم واحد و ان أباکم واحد کلکم من آدم و آدم من

                                           

11

تراب ان اکرمکم عند الله اتقاکم و لیس لعربی علی عجمی فضل الا بالتقوی؛ ای مردم پروردگارشما یکی است و پدر شما هم یکی همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک خلق شدهمحترمترین شما نزد خدا با تقوی ترین شما است و هیچ انسانی بر انسان دیگر برتری ندارد مگر به تقوای بیشتر».

برتری جویی و روحاستکبار ، استکبار و تکثر در روایات متعددی مذمت و توبیخ شده است. در این باره صاحب مجمع البیان می نویسد« فرعون در برابر مردم خود برتری طلب بود و انسان ها را بردگان خویش قرار داده بود و پایین دست می نشاند[32] کسانی که به دنبال برتری جویی و استیلای بر دیگران هستند در واقع به حقوق خود راضی نبوده و کسانی که به دنبال برتری جویی و استیلای بر دیگران هستند در واقع به حقوق خود این حق کشی و تجاوز به حقوق را توجیه و یا تسهیل نمایند حال آن که تجاوز به حقوق دیگران با واژه های متعددی در قرآن ) از جمله با واژه ظلم( [33]نکوهش و ممنوع اعلام گردیده است.

تعریف و تمجید از خود و بیان برتری ها ی خود شاید در ابتدا برای همسر موجب غرور و خوشحالی شود اما به تدریج که از حد می گذرد خسته کننده می شود به ویژه وقتی که شخص خود را بی عیب و منزه جلوه می دهد حتی ممکن است به تدریج این پیام به طرف مقابل منتقل شود که همسرم می خواهد با این حرف ها بگوید که تو در سطح من نیستی و یا همسر من عقده ای ، مغرور ، خودبینو بی شخصیت استو یا مشاهده خودستایی همسر در جمع دوستان و فامیل موجب رنجش خاطر او شود پیامد غیر مستقیم برتری جویی و خودستایی می تواند این گونه ظاهر شود که تعریف شخص از خود موجب ایجاد حس حقارت و کمبود در طرف مقابل شده و درنتیجه نفرت ها، کینه ها و و طغیان ها را در او ایجاد کندو موجب تلافی گری و انتقام جویی گردد چرا که گاهی حتی این امر با تحقیر و تمسخر نمودن همسر و یا کم محلی نسبت به او همراه خواهد بود و در نتیجه مستقیماً موجب اخلال در روابط خانوادگی می شود به فرموده امام صادق )ع( کسی که در مقام ارزیابی نادرست خود را از دیگران برتری بداند آنان را تحقیر کرده و

                                           

حقشان را سبک می شمارد.[34] عوامل بیرونی فروپاشی خانواده
خانواده به مثابه خاستگاه مهم پروش و رشد انسان، در طول تاریخ همواره کانون توجه انبیاء و اولیای الهی و نیز اندیشمندان مصلح قرار گرفته است، که هر کدام برای نجات خانواده و اعضای آن، برنامه ها و هشدارهایی را ارائه کرده اند تا بنیان خانواده احیاناً سست نشده و به سمت فروپاشی و انحلال متمایل نگردد بنابراین اگر نهاد خانواده بخواهد از منظر سلامت بیمه شود باید با اراده ی محکم و استوار و تحت فرماندهی عقل سلیم و چارچوب ها ی آسمانی به حیات مادی و معنوی خویش بیاندیشد .

در مقابل همواره عوامل بیرون از خانواده به دنبال تاثیر گذاری بر خانواده ها و اعضای آن بوده و درصدد تسخیر حریم این نهاد و گسترش کنترل خویش بر نظم مستقر آن بوده اند تا آن گونه که می خواهند اراده اعضایش را تحت اراده های ویرانگر خویش درآوردند و امروزه این فرآیند در برخی موارد بسیار برنامه ریزی شده و آشکارا و در برخی دیگر به شکل ناآگاهانه و حتی با انگیزه دوستانه خانواده را مورد هدف قرار داده است که تغافل یا غفلت از آن عوامل بیرونی و خارج از اراده خانواده ها خسارت های جبران ناپذیری را متوجه خانواده ها و در نتیجه جامعه انسانی و ایمانی خواهد کرد. البته با شناسایی عوامل بیرونی تهدید زا و ویرانگر بنیان خانواده می توان خیمه خانواده را از شر تند بادهای سهمگین حفظ کرد در ادامه به برخی از این عوامل اشاره می شود.

الف : رفتار مداخله جویانه خانواده های زوجین

اصولاً با هر ازدواجی یک خانواده جدید تأسیس می شود که با پیدایش آن، به طور طبیعی نام دو خانواده دیگر در شناسنامه خانواده نوبنیاد تجلی پیدا می کند.مسأله مهم چگونگی تعامل این سه خانواده با یکدیگر است. به ویژه این که دو خانواده چه تعاملی با خانواده زوج جوان خواهند داشت؟ آیا بنا است رابطه آن ها رابطه تابع و متبوع باشد؟ که اگر این گونه باشد باید گفت باید گفت استقلال خانواده جدید و حتی اصل این پیوند در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. بنابراین

                                           

19

اگر پدران و مادران بخواهند با استصحاب روابط سلسله مراتبی گذشته با فرزندانشان احیاناً همانرروابط از بالا به پایین و مداخله جویانه گذشته را ادامه بدهند اولاً وصلت جدید به روابط گرم ومستحکم زوج جوان نخواهد رسید و ثانیاً وابستگی به خانواده های دو طرف همچنان ادامه خواهد یافت و نتیجه چنین تعاملاتی، زوج هایی خواهند بود که همواره باید تابع امر و نهی پدر و مادر طرفین و تحت زعامت و رهبری آن ها باشند. به عبارتی مسلوب الاراده خواهند شد .

به هر حال جهت شکل گیری زندگی زوج جوان و استحکام آن چکونگی تعامل آن ها با خانواده طرفین بسیار حیاتی است ؛ چرا که نسبت آن ها با والدینشان نسبت شاخه و ریشه است بنابراین باید جایگاه خود و اطرافیانشان را بشناسند و همچنین قدر و ارزش آن ها را پاس بدارند. قرآن کریم در این باره می فرماید: « واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احسانا و بذی القربی»[35] به نظر می رسد واژه احسان در آیه مزبور دامنه وسیعی دارد که از مصادیق مهم آن اصل ارتباط و نیز حسن ارتباط با والدین گرامی است. همان طور که در قرآن کریم آمده است « انما یتذکر اولوالالباب الذین یوفون بعهد الله و لا ینقضون المیثاق والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل».[36] با توجه به این که خانواده اولین و تاثیرگذارترین نهادی است که فرد در آن رشد کرده والدین قابلیت دخالت مثبت و منفی را در همه مراحل زندگی فرزندان حتی زمانی که آن ها مستقل شده اند را دارند و البته شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه نیز به این مسئله دامن می زند که متاسفانه دخالت های نا به جا و نادرست والدین و سایر اطرافیان از حیطه های مشکل زا برای زوج های تازه شکل گرفته است تا آن جا که آمار بالایی در زمینه طلاق را به خود اختصاص داده است.[37]

متأسفانه بعضی از خانواده ها متوجه نیستند که با بعضی از خودخواهی ها با موضع گیری ها نسبت به خانواده طرف مقابل و با حق به جانب نشان دادن خودشان رابطه بین فرزندو همسرش را خراب می کنند و به زندگی آن ها آسیب می رسانند گاهی حرف های پرغرض و متلک آمیز خانواده ها تنها با این قصد گفته می شود که احساساتشان تخلیه شود و اصلاً توجه نمی کنند که همین حرف ها می تواند رابطه بین زوجین را خراب کرده و حتی ممکن است به جدایی برساند. البته این بدان معنا نیست که از نظرات گرهگشای خانواده و اطرافیان خیرخواه طرفیندر هنگام بروز مشکلات چشم پوشی کرد بلکه باید خود زوجین شیوه درستی را برای به کارگیریاین توصیه ها و همچنین چگونگی تعامل با خانواده یکدیگر به کار بندند. عدم دقت در این زمینه گاهی مشکلات دیگری چون قطع ارتباط خانواده ها را در پی خواهد داشت آیات قران کسانی را که روابط خویشاوندی را قطع می کنند زیانکار اعلام کرده است.[38] چرا که فرد با قطع روابط خویشاوندی حمایت خود را از آنان دریغ می دارد ولی خود را از حمایت و توجه تعداد زیادی از افراد محروم می کند. بنابراین هم زوج ها و هم پدر مادر ها باید بدانند ارتباط میان زن و شوهر مهمتر از هر چیز دیگری از جمله حرف ها خواسته ها و فکرهای دیگران است و هیچ چیزی نباید به رابطه مثبت آن ها خدشه وارد کند.

ب : تجمل گرایی 

اسلام دین اعتدال و ساده زیستی است. به همان میزان که به بهره گیری از نعمت های الهی بها می دهد.[39] به همان اندازه در مقابل دنیاپرستی، تجمل گرایی ، مصرف زدگی و اسراف ایستادگی و مخالفت می کند؛ چرا که از اثرات مخرب آن بر جامعه و به ویژه خانواده ها آگاه است .اندیشمندان نیز در قرون متفاوت بر این دیدگاه صحه گذاشته اند. ابن خلدون درباره اثرات تجمل گرایی می گوید: « تجمل پرستی و تجمل خواهی برای مردم تباهی آور است و در نهاد آدمی انواع بدی ها و فرومایگی ها و عادت های زشت را پدید می آورد و فضایل و نیکی را از میان می برد. تجمل خواهی و اعیان منشی، مایه بدبختی و انقراض جوامع است. جوامع هر اندازه بیشتر در تجمل خواهی و اعیان منشی فرو روند به همان اندازه به مرز سقوط نزدیک تر می شوند».[40]

امام خمینی )ره( نیز با بیان اثرات ساده زیستی در سخنانی می فرمایند: « طبع کاخ نشینی با تربیت صحیح، منافات دارد؛ با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت، منافات دارد. اگر سراسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید اگر موفق بشوید یکی دوتا و چند تاست.تمام مصنفین از

                                           

این کوخ نشینان بودند تقریباً و تمام مخترعین از همین کوخ نشینان بودند تقریباً ما باید بکوشیمکه اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهیم ملت جاوید بماند و اسلام را آن طوریکه خدای تبارک و تعالی می خواهد در جامعه ما تحقق پیدا کند مردم را از خوی کاخ نشینی به پایین بکشید.[41] 

به نظر می رسد برای برون رفت از چالش های ویرانگر ، چاره ای جز بازگشت به اصالت ملی و دینی خویش نداریم باید با معیار های قرآنی، روایی و پرهیز از اسراف و تبذیر برگردیم. قرآن کریم می فرماید: « کلوا واشربوا و لاتسرفوا».[42]

در این راستا مسلماً تأثیر رسانه ها به عنوان بازوان فرهنگ و فرهنگ سازی جامعه بر کسی پوشیده نیست. ابزاری که با استفاده از پتانسیل القاء و تلقین در تزریق مسایل فرهنگی به تار و پود جامعه، تجربه تلخ و سیرین فراوانی را از اثرات مثبت و منفی خود برجای گذاشته است. باید گفت که خوردن و آشامیدن فقط مسایل فیزیکی نمیست و به طور مسلم شامل انواع خوراکی ها و نوشیدننی ها و کالای مصرفی فرهنگی هم می شود.

راهکارهای پیشگیری از فروپاشی خانواده
متأسفانه در طول تاریخ، خانواده با هجمه های متفاوتی روبرو بوده که در اثر آن ها، بنیان خانواده ها اسیر ضربات مهلک شده و رخنه های فراوانی به خود دیده است که هر کدام از آن ها نفوذ ها بخشی از هویت استقلالی و گنج های به ودیعه گذاشته شده را به یغما برده است. برای مقابله با این هجوم های تزلزل آفرین دو راهکار منطقی به نظر می رسد: 

اولاً باید راههای رخنه و نفوذ را شناسایی کرده و راهکارهای مقابله با آن عوامل را در قالب پیشگیری سازماندهی نمود. ثانیاً برای خنثی سازی زخم های موجود بر پیکره خانواده ها راه هایی را در قالب درمان دردهای خانمان سوز مطرح و به تدریج آثار آن ها را کم رنگ کرده و خانواده را از لبه پرتگاه به ساحل امن سوق داد در این قسمت درصدد هستیم تا با ارائه راهکارهای گوناگون پیشگیری و نیز ارائه نسخه های درمان گر پیرامون بحران های زندگی نهاد خانواده را فروپاشی دور کرده و زمینه های استحکام، تثبیت و تعالی خانواده ها را در معرض قضاوت صاحبان فکر و اندیشه قرار دهد.

الف : جلوگیری از ازدواج تحمیلی

بدون تردید، نخستین شرط تشکیل خانواده پایدارآزادی دختر و پسر در انتخاب همسر و تحمیل نکردن پیوند زناشویی بر آنان است؛ چرا که تحمیل ازدواج موجب پیروی ظاهری از زوجین از یکدیگر می شود و انتخاب از روی تحمیل انتخابی خودخواسته و عمیق نمی باشد از این رو کوچک ترین مشکلات پیشاوری این انتخاب با افزایش حساسیت ها و سنگینی فشار روانی، می تواند موجی از سردی و یاس را به زوجین وارد سازد. خداوند در آیه « و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ؛ و از نشانه های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا درکنار آنان آرامش یابد و در میانتان مودت و رحمت قرار داد».[43]  

راز پایداری ارتباط نیکوی زوجین در یک خانواده موفق را مودت و رحمت بیان فرموده است. بی شک این امر مهم تنها در سایه یک انتخاب احسن امکان پذیر است و به نوعی تعدیل کننده بسیاری از آسیب های عاطفی، اجتماعی و اخلاقی می باشد .« از سوی دیگر واژه مودت در این آیه تقریباتقریباً به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد.[44]از این رو « در ازدواج های تحمیلی به دلیل نارضایتی میان زوجین احتمال بروز تنش و ناسازگاری بسیار بالا خواهد بود».[45] و اثری از محبت و علاقه دیده نمی شود.

در روایات رسیده از معصومین)ع( نیز نخستین شرط تشکیل خانواده پایدار ، آزادی دختر و پسر در انتخاب همسر و تحمیل نکردن پیوند زناشویی برآنان است. امام صادق )ع( نیز بر این عقیده اند که : « تستامر البکر و غیرها و لا تنکح الا بامرها ؛[46] در این امر مهم ازدواج از دختر باکره و غیر آن نظر خواهی شود و جز به امر و رضایت آنان ازدواجی صورت نگیرد» امام کاظم )ع( نیز در پاسخ به صفوان که از ازدواج دخترش با پسر برادرش پرسیده بود فرمود: « افعل و یکون ذلک برضاها فان لها فی نفسها نصیباً حظاً،[47] با رضایت دخترت انجام بده زیرا او نسبت به خودشاختیاری دارد».

حال پرسش این است: اگر تحمیل ازدواج به ناسازگاری و نارضایتی زوجین و تزلزل پیوند خانوادگی منجر می شود، چرا ازدواج هایی که در دهه اخیر با تحمیل خانواده ها در کشورمان شکل گرفته به فروپاشی و جدایی نیانجامیده است؟ در پاسخ باید گفت: « ساختار خاص جوامع سنتی به گونه ای بوده که با انواع ازدواج های اجباری همخوانی داشته و گاه حتی به عنوان امر به هنجار آن را تقویت کرده است».[48] این در حالی که در فرهنگ کنونی کشور جوانان میل به استقلال و پیروی از معیارهای فردی دارند و با تحمیل ازدواج به آن ها احتمال بروز تنش و تباه نمودن زندگی کسانی که گاه هیچ شناختی نسبت به یکدیگر ندارند منجر می شود.

ب : دقت در انتخاب همسر

بی شک دقت و تامل کافی برای شناخت زوجین قبل از ازدواج که می توان با عنوان « تئوری چشم باز و عینک ذره بینی» از آن یاد کرد امری اصیل و اساسی است؛ زیرا بررسی احراز، یا عدم احراز صفات همسر شایسته مستلزم تحقیق و دقت زیادی می باشد و ضرورت و اهمیت تحقیق و آموزش قبل از ازدواج نیز بر همگان آشکار است. دقت در انتخاب همسر تا آن جا مهم است که حتی فتاوایی درباب جواز نگاه به زن نامحرمی که قصد ازدواج با او می رود صادر شده است.[49] زیرا گزینش همسر از جمله انتخاب هایی است که پیامدها و یا ثمرات آن تا پایان عمر همراه فرد است خاصه آن که شدت میل جنسی در جوانان که برخی آن را نوعی جهش در تحول شمرده اند.[50] می تواند موجب شود تا جوانان انتخابی نامناسب داشته و با فروکش کردن نیاز جنسی بعد از ازدواج نارضایتی ها و زمینه های عدم تفاهم خود را بروز دهند و فرد تا پایان عمر به خاطر انتخاب اشتباه خود تاوان داده و آرامش زندگی از او سلب شود.

بی شک دقت در انتخاب همسر تحت تأثیر نظام ارزشی یک جامعه است؛[51] چرا که ممکن است هنجارهایی در یک جامعه ارزش و در برخی جوامع دیگر ضدارزش به شمار آیند بالطبع ازدواج و معیارهای انتخاب از جمله مواردی است که در جوامع مختلف با نگاه های متفاوتی جریان دارد .در میان مقررات نورانی اسلام تاسیس زندگی مشترک در قامت ترازویی ظاهر می شود که در یک کفه آن سنت نبوی ) ازدواج( و در کفه دیگر آن ویژگی ها و شرایط آن قرار می گیرد. که از جمله مهم ترین آن ها عفت و پاکدامنی پیش از ازدواج است.

ج : مهر و محبت متقابل و ابراز آن )مودت(

مهر و محبت، کلیدی ترین عنصر اجتماعات بشری و موتور محرک آن است. کانون خانواده نیز مثل همه کانون های دیگر بر پایه موتورهای محرک ویژه ای استوار است و اگر در جستجوی موتور محرک آن باشیم بلا تردید انگشت نشانه به سمت مهر و محبت خواهدرفت. البته این سرمایه مهم زندگی در صورتی کارکرد مطلوب خواهد داشت که به مرحله عینیت و اظهار علاقه رسیده باشد .

بدیهی است که ابراز علاقه و مهرورزی باید به طور متقابل باشد، اما از آن جا که زن کانون عاطفه بوده و در تربیت فرزندان و ابراز علاقه به شوهر و گرم نگه داشتن کانون خانواده تاثیرگذاری ویژه ای دارد و خود نیز از مصرف کنندگان و گیرندگان بالای جریان عاطفی است پس باید در ابتدا خودش از این موهبت برخوردار گردد لذا اظهار محبت شوهر به همسرش به نوعی سرمایه گذاری برای تحکیم خانواده است و البته زن نیز باید با هدف تحکیم خانواده همه هنرهای خویش را برای ایجاد جاذبه و به دست آوردن دل شوهر و فرزندان به کار گیرد این مراحل می تواند امواج نا آرام دل های پراکنده را به ساحل امنیت و آرامش برساند.

خداوند متعال می فرماید: « هو الذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها ؛ او خدایی است که همه شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید».[52] علامه طباطبایی در تفسیر این آیه  آورده است : « ای گروه بنی آدم خدای متعال آن کسی است که شما را آفرید از تن واحدی که پدرتان بود و از نوع آن همسرش را آفرید تا آن مرد به داشتن آن همسر آرامش یابد»[53]

                                           

11

از لابلای احادیث و روایات چنین به دست می آید که پروردگار عالم با پرگار انسان سازش )زن( را به عنوان مخزن مودت و بانک رحمت در نقطه مرکزی دایره خانواده مطرح می کند به طوری که این نقطه کانونی در حالت اشباع بودن می تواند شعاع نورانی مهربانی را به شکل متعادل در جای جای ذهن و دل اعضا آن بپراکند و سیراب کند یعنی اگر زن دریافت کننده مودت و رحمت باشد آن را مثل حفظ و نمای بچه در رحم خود در درون خویش به رشد و نمو رسانده و آن را می پروراند و به اضعاف کثیره به اطرافیان خود هدیه می دهد شاید به همین جهت است که انبیاء و ائمه معصومین)ع( مامور شدند تا در دلشان در امتداد حب خدا حب زن را به گونه برجسته ای نشان دهند. صادق آل محمد می فرماید: « من اخلاق الانبیاء )ع( حب النساء ؛[54] از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است».

و در حدیث دیگر سید الساجدین )ع( می فرماید: « و اما حق الزوجه فان تعلم ان الله جعلها لک سکناً و انساً فتعلم ان ذلک نعمه من الله علیک فتکرمها و ترفق بها و ان کان حقک علیها اوجب فان لها علیک ترحمها لانها اسیرک و تطعمها و تکسوها و اذا جهلت عفوت عنها[55]؛ اما حق زن این است که بدانی خداوند او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است و بدان که آن نعمتی از جانب خدا بر تو است پس او را گرامی بدار و با او مدارا کن و اگر چه حق تو بر او واجب تر است اما بر تو است که به او ترحم کنی زیرا اسیر تو است و باید خوراک و پوشاکش دهی و اگر نادانی کرد از او درگذری».

با توجه به مطالب بالا به این نکته خواهیم رسید که سرمایه محبت به عنوان یک امر طبیعی متقابل ابتدا باید از جانب مرد در درون خانواده تزریق شود که اگر از ناحیه مرد عرضه و نثار زن و فرزندان شود بی شک زن را به پاسخگویی وادار خواهد کرد زن در مقام پاسخگویی آن را به شکل اطاعت از مرد و مهرورزی و خدمت به سایر اعضا نشان خواهد داد و این رابطه دوستانه زن و شوهر باعث کنار رفتن چتر محدود کننده خودخواهی که عامل بسیاری از مشکلات است خواهد شد. به هر حال حسن معاشرت متقابل زن و مرد در قالب نثار مودت و مهرورزی به یکدیگر از چنان ظرفیتی برخوردار است که در ادامه می تواند عنوان همسری را به دروازه اعتماد متقابل و هم سری بدل سازد و شاید تعبیر به ) ومن آیاته( اشاره به همین فرایند باشد؛ یعنی از قرار داد

                                           

21

ظاهری زوجیت شروع و با مودت و رحمت تکمیل و در روند تکاملی اش در ساحل امن و آرام امنیت و آرامش معنوی لنگر انداخته و به هم سری باطنی یعنی کمال توحید و سعادت حقیقی منتهی گردد.

نتیجه
با نگاهی به روایات اسلامی و پناه بردن به نسخه های شفا بخش اهل بیت)ع( قطعاً می توان این همه اختلاف و تشتت بین نهاد خانواده را بسامان کرد. از این منظر ریشه همه فروپاشی ها در نهاد خانواده در تعدد و تکثر در فرماندهی است. نافرمانی و خدا گریزی عامل اصلی تفرقه و فروپاسی خانواده می باشد و بقیه عوامل شاخ و برگ آن شجره خبیثه است که آسیب های جدی را به نهاد خانواده وارد می آورند.

کانون خانواده تحت تأثیر عوامل مختلف در مسیر فروپاشی گام بر می دارد و این عوامل به دو دسته عوامل درونی و بیرونی مد نظر قرار گرفته است. عوامل درونی مجموعه عواملی هستند که که پیش و پس از ازدواج با سهل انگاری ، غفلت ، شیطان سپاری، خود فراموشی و خدا فراموشی زوجین از درون خانه سر بر آورده و اساس خانواده را مورد تهدید قرار داده و تا حد فروپاشی پیش می برند. فقدان عناصر اعتقادی و معرفتی در خانواده ، عدم شناخت متقابل وظایف و مسولیت ها، عدالت گریزی  و بی انصافی در خانواده و برتری جویی در خانواده از مهمترین عوامل درونی فرووپاشی خانواده به حساب می آیند.

عوامل بیرون نیز طیف وسیعی از عوامل هستند که پیش و پس از ازدواج خارج از اراده خانواده ها بوده و به دلایل مختلف ثبات خانواده را به هم ریخته و متاسفانه همچنان که در سست کردن بنیان  های مستحکم سنتی و اخلاقی دینی آن در تلاش هستند. از میان عوامل مختلف بیرونی مثل رفتار مداخله جویانه خانواده های زوجین ، تجمل گرایی ، ارتباط اعضای خانواده با خود رسانه عمده ترین عاملی که امروزه بیشترین خسارت مادی و معنوی را متوجه خانواده کرده است.  از میان مهم ترین راهکارهای پیشگیری از فرو پاشی مهم ترین راهکارهای پیشگیری از فروپاشی خانواده جلوگیری از ازدواج های تحمیلی ، دقت در انتخاب همسرو مهر و محبت متقابل و ابراز آن )مودت( می باشند.  

21

 فهرست منابع

1.     « قرآن مجید»

2.     آقابخشی، علی ،«فرهنگ علوم سیاسی»، تهران، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران

،1354 ه ش.

9. افروز ، غلامعلی ،«مبانی روان شناختی ازدواج در بستر فرهنگ و ارزش های اسلامی» ، تهران دانشگاه تهران 1321 ه ش.

4.     بستان، حسین ،«جامعه شناسی خانواده با نگاهی به مشابع اسلامی» قم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه 1341 ه ش.

5.     بهنام، جمشید راسخ  ،شاپور،«مقدمه بر جامعه شناسی ایران» انتشارات خوارزمی،1392 ه ش.

6.     تمیمی، نعمان بن محمد ،«دعائم الاسلا،» قم موسسه آل البیت)ع( 1342 ه ق.

7.     « الشریف الرضی ،محمد بن حسن بن موسی ،«نهج البلاغه،» ،تصحیح: صبحی صالح ،چاپ یکم، بیروت دارالکتب اللبنانی،1422».

8.     ابن منظور ،«لسان العرب»، بیروت داراحیاء التراث العربی، چاپ اول ،1912 ه ق.

1. ابن بابویه ، محمد بن علی، الامالی، تهران موسسه البعثه،1915 ه ق.

11. احمد بن فارس، «معجم المقابیس اللغه»، بیروت الدار الاسلامیه ،1911 ه ق.

11.         جوهری، اسماعیل بن حماد ،«الصحاح» ، بیروت دارالعلم للملایین، چاپ سوم ،1919 ه ق.

12.         سالاری فر، محمد رضا ،«خانواده در نگرش اسلام»، قم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

1341 ه ش.

19. الحر العاملی، محمد بن الحسن ،«وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه»، قم:

موسسه ال البیت لا حیاء التراث، چاپ اول ودوم،1919هجری قمری..

14.         خوشرو، غلامعلی ،«شناخت انواع اجتماعات از دیدگاه فارابی و ابن خلدون»، تهران موسسه اطلاعات 152 ه ش.

15.         جوادی آملی ،«تسنیم تفسیر قران کریم»، تحقیق وتنظیم حسین اشرافی و روح الله

22

رزقی، قم: مرکز نشر اسراء، چاپ دوم ،1324ش.

16.         دهخدا، علی اکبر،« لغت نامه علی اکبردهخدا»، تهران: موسسه انتسارات وچاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم ،1355ش.

17.         الطبرسی، الشیخ ابوعلی الفضل بن الحسن ،«مجمع البیان فی تفسیر القران،» تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول ،1911هجری قمری. طبرسی، فضل بن الحسن، مشکاه الانوار، قم سازمان چاپ و نشر دارالحدیث بینا.

18.         طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، قم موسسه نشر اسلامی ،1919  هق.

11. الطباطبایی، السید محمد حسین ،«المیزان فی تفسیر القرآن،» قم دفتر انتشارات اسلامی ،1915 ه ق.

21. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، محقق، موسسه الاعلمی للمطبوعات ،1342 ه ق.

21.            طوسی ، محمد بن حسن، «التبیان فی تفسیر القرآن» بیروت، داراحیاء التراث العربی

،1351 ه ش.  

22.            عمید، حسن،«فرهنگ فارسی عمید،» تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ بیست ودوم وبیست سوم ،1351ش.

 . .29

24.            فخررازی، سیدحسین ،«جامعه از منظر قرآن »، مقاله 4، دوره 4، شماره11، بهار1343ه ش.

25.            فیومی، احمد بن محمد ،«المصباح المنیر»، منشورات دارالرضی، قم چاپ اول،بی تا.

26.            کلینی، محمد بن یعقوب ،«الکافی فی الاصول و الفروع»، چاپ چهارم، تهران دارالکتب الاسلامیه ،1314 ه ش.

27.            الفراهیدی ، الخلیل بن احمد،« ترتیب کتاب العین»، تحقیق المخرومی، مهدی وابراهیم السامرایی، قم: انتشارات اسوه،چاپ اول،1919هجری قمری.

28.            الفیومی، احمد بن محمد ،«المصباح المنیر»، قم: موسسه دارالهجره،چاپ دوم ،

1919هجری قمری.

21.  مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران انتشارات صدرا ،1342 ه ش.

91.    مطهری، مرتضی ،مجموعه ئآثار، تهران انتشارات صدرا 1352 ه ش.  

29

91. موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، قم موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)ره(

1325 ه ش .

92.    مجلسی، محمد باقر ،«بحارالنوار»، بیروت موسسه الوفا،1919.

99. مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه»، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست ویکم ،

94.            معین، محمد ،«فرهنگ فارسی  الوسیط»، تهران: انتشارات امیرکبیر ،1395هجری قمری.

95.            میرزا حسین نوری ،«مستدرک الو.سایل» بیروت موسسه آل البیت لاحیا التراث،1912 ه ق.

96.            مصباح یزدی، محمد تقی ،«جامعه و تاریخ»، قم انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی

1322 ه ش.  

 



[1] . طبرسی، فضل بن الحسن، مکارم الاخلاق، ج1، ص924،ح1941
[2] . مطهری ، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ص234.
[3] . « وان علیکم لحافظین کراماً کاتبین یعلمون ما تفعلون؛ و به یقین نگاهبانانی بر شما گمارده شده و الا مقام و نویسنده )اعمال نیک و بد شما( که می دانند شما چه می کنید». انفطار)22(12-11.  
[4] . مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، ص311.
[5] . دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل «فروپاشی»
[6] . آقابخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، ص113.
[7] . مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، ص311.
[8] : دهخدا، علی اکبر، فرهنگ متوسط دهخدا،ج2،ص3111.
[9] : مرعشی، جعفر، تفسیر سیستمی و ارزیابی کارایی در اداره جامعه و سازمان، ص12.
[10] : نبوی، عباس، فقه و زمان سازی، ص15.
[11] : عمید ، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ص952.
[12] : دهخدا، علی اکبر، لغت نامه،ج1،ص4932.
[13] : معین، محمد، فرهنگ فارسی، ص922.
[14] : ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج99، ص144.
[15] : صفی پور، عبد الرحیم، منتهی الارب فی لغه العرب، ج1،ص24.
[16] : جزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر،ج1،ص92
[17] : شیخ الاسلامی، اسعد، احوال شخصیه، ج1،ص1
[18] : بقره2- 112، نساء ، 1. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج21،ص13.
[19] .نجفی، حسین« بررسی رابطه جهت گیری مذهبی با رضایت زناشویی» پایان نامه کارشناسی ارشد تهران دانشگاه تهران 1324،ص11. غباری بناب، باقر ،« باورهای مذهبی و اثرات آن بر بهداشت روان» فصلنامه علمی- پژوهشی روانپزشکی و روانشناسی بالینی در ایران دوره اول شماره جهارم  بهار 1359،ص41.  
[20] . « و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکاً ؛ و هرکس از یاد من روی گردان شود زندگی )سخت( و تنگی خواهد داشت». طه) 21(، 129؛
[21] . مکارم شیرازی، ناصر تفسیر نمونه، ج13،ص325.
[22] . قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج5،ص911.
[23] . احمدی ابهر، علی ،« نقش ایمان و اعتقاد مذهبی در درمان بیماری ها» فصلنامه اندیشه و رفتار سال سوم ، شماره 4،ص25.
[24] . « الا بذکر الله تطمئن القلوب» آگاه باشید تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد» رعد)13( ،22.
[25] . « فاذکرو الاء الله لعلکم تفلحون؛ پس نعمت های خدا را به یاد آورید شاید رستگار شوید» اعراف)5( ؛ 14.
[26] . امام علی )ع( « لیاس صغیرکم بکبیرکم و لیراف کبیرکم بصغیرکم؛ باید کوچک ترهای شما از بزرگ ترهای شما سرمشق گیرند و بزرکترانتان با کوچکترانتان مهربان باشند» دشتمی ، محمد ، ترجمه نهج البلاغه، ص312 خطبه 111.
[27] . جی هی لی، روان درمانی خانواده، ص151.
[28] . امام صادق)ع( « لا یزال العبد المومن یورث اهل بیته العلم و الادب الصالح حتی یدخلهم الجنه جمعیاً، بنده مومن هماره برای خانواده خود دانش و تربیت نیکو به ارث می نهد تا همه آن ها را وارد بهشت کند» میرزا حسین نوری ،ص211.التمیمی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج1،ص22.
[29] . پیامبر اکرم)ع( « احبوا الصبیان وارحموهم؛ کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید.» حرعاملی ،محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج21،ص923.
[30] .دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، ص439،نامه 31.
[31] . طوسی ، محمد بن حسن، الامالی، ص95  
[32] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج5،ص913.
[33] . « انما السبیل علی الذین یظلمون الناس و یبغون فی الارض بغیر الحق اولئک لهم عذاب الیم، ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می کنند و در زمین بناحق ظلم روا می دارند برای آنان عذاب دردناکی است».

شوری) ،92( ،92.
[34] . « الکبر ان تغمص الناس و تسفه الحق؛ تکبر این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوار شماری»کلینی ،محمد بن یعقوب، الکافی، ج2،ص311.
[35] « وخدا را بپرستید و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید همچنین به خویشاوندان

». اعراف)5(،.
[36] . رعد) 13(21-14.
[37] سالاری فر، محمد رضا، خانواده در نگرش اسلام و روان شناسی، ص135.
[38] .« والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امرالله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون؛ فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع نموده و در روی زمین فساد می کنند این ها زیانکارانند». بقره)2(25.
[39] . « قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؛ بگو: چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟» اعراف)5( ،32.
[40] خوشرو، غلامعلی، شناخت انواع اجتماعات از دیدگاه فارابی و ابن خلدون ،ص42.
[41] موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج15،ص215.
[42] اعراف) ،5(،31.
[43] . روم) ، 31( 21.
[44] . طباطبایی، محمد حسین،  تفسیر المیزان،ج11،ص111  
[45] بستان، حسین ، جامعه شناسی خانواده،ص155.
[46] حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج21،ص251.
[47] . همان،ص229.
[48] . بهنام پور ، جمشید و شاپور راسخ، مقدمه بر جامعه شناسی ایران، ص129.
[49] . خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله ،ج2،ص294.
[50] پاول هنری، ماسن، رشد و شخصیت کودک، ص433.
[51] مصباح یزدی، محمد تقی، پندهای امام صادق)ع( به ره جویان صادق، ص294.
[52] اعراف) ،5( ،124.
[53] طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2،ص359.
[54] کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج4،ص321.
[55] ابن بابویه، محمد بن علی ، ثواب الاعمال، ج2ریا،ص121.