احتجاج امام علی (ع) به آیه ولایت

 

 

احتجاج‌ امام‌ علي‌(ع‌) به‌ آية‌ ولايت

  مقدمه‌
شيعه‌ در التزام‌ و پيروي‌ از مکتب‌ اهل‌بيت‌(ع‌) از استدلال‌ به‌ کتاب‌، سنت‌ و عقل‌ بهرة‌ وافري‌ جسته‌ است‌ و از جمله‌ آياتي‌ که‌ شيعه‌ بر امامت‌ بلافصل‌ اميرالمؤمنين‌(ع‌) به‌ آن‌ استدلال‌ و ادعاي‌ اجماع‌ کرده‌، آية‌ زير است‌:
إنّما وليّکم‌ الله و رسوله‌ والذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزکوة‌ و هم‌ راکعون‌. 1
جز اين‌ نيست‌ که‌ وليّ شما خداست‌ و رسول‌ او و مؤمناني‌ که‌ نماز به‌پا مي‌دارند و همچنان‌ که‌ در رکوعند انفاق‌ مي‌کنند.
گذشته‌ از اجماع‌ شيعه‌ بر نزول‌ اين‌ آيه‌ دربارة‌ امام‌ علي‌(ع‌)، ادعاي‌ اجماع‌ امت‌ اسلامي‌ نيز بر اين‌ مسئله‌ شده‌، که‌ در جاي‌ خود آمده‌ است‌.
استدلال‌ شيعه‌ به‌ اين‌ آيه‌ بر مقدماتي‌ استوار است‌. يکي‌ از آن‌ مقدمات‌ که‌ نقشي‌ اساسي‌ در استفادة‌ خلافت‌ بلافصل‌ حضرت‌ امير(ع‌) از اين‌ آيه‌ دارد نزول‌ اين‌ آيه‌ دربارة‌ آن‌ حضرت‌ است‌. ولي‌ مخالفان‌ مکتب‌ اهل‌بيت‌(ع‌) که‌ از دلالت‌ قوي‌ اين‌ آيه‌ بر حقانيت‌ اين‌ مکتب‌ به‌ هراس‌ افتاده‌اند براي‌ تضعيف‌ استدلال‌ شيعه‌ شبهاتي‌ را متوجه‌ اين‌ استدلال‌ کرده‌اند؛ از جمله‌ اينکه‌ اگر اين‌ آيه‌ دربارة‌ حضرت‌ علي‌(ع‌) نازل‌ شده‌ بود و مقصود امامت‌ آن‌ حضرت‌ بود، بر ايشان‌ واجب‌ بود که‌ اين‌ مسئله‌ را آشکارا اعلام‌ و در منازعات‌ سياسي‌ به‌ آن‌ احتجاج‌ کند که‌ در اين‌ مقاله‌ در صدد بررسي‌ اين‌ مسئله‌ از منابع‌ فريقين‌ مي‌باشيم‌.

استدلال‌ نکردن‌ امام‌ علي‌(ع‌) به‌ آيه‌!
مخالفان‌ مکتب‌ اهل‌بيت‌ گفته‌اند:
انّه‌ لو سلّم‌ ذلک‌، کان‌ الواجب‌ علي‌ الامام‌ أن‌ يجهر بدعوي‌ الولاية‌ بذلک‌ المعني‌، حتّي‌ يبرأ من‌ مواجب‌ أمانة‌ الله و رسوله‌ و استمرار الحذر نحو قريب‌ من‌ خمسة‌ و عشرين‌ سنة‌ لايناسب‌ شهامة‌ ذلک‌ الاسد الغيور ولا غيره‌ من‌ المسلمين‌ الکرام‌.
اگر اين‌ مطلب‌ را بپذيريم‌ [که‌ اين‌ آيه‌ در شأن‌ علي‌(ع‌) نازل‌ شده‌ و ولايت‌ در اينجا به‌ معناي‌ رياست‌ و سرپرستي‌ است‌] بر امام‌ واجب‌ بود که‌ آشکارا دعوي‌ ولايت‌ ـ به‌ اين‌ معنا ـ کند. تا ذمة‌ او از اداي‌ امانت‌ واجب‌ خدا و رسول‌ او بري‌ شود. اما اينکه‌ او بيست‌ و پنج‌ سال‌ از طرح‌ اين‌ مطلب‌ پرهيز کند، با شهامت‌ آن‌ شير غيرتمند و ديگر مسلمانان‌ صدر اسلام‌ تناسب‌ ندارد.
اين‌ شبهه‌ در شماري‌ از منابع‌ آمده‌ است‌. 2
قبل‌ از پاسخ‌ اين‌ شبهه‌ ضمن‌ پذيرش‌ بخشي‌ از سخنان‌ اين‌ افراد که‌ اگر چنين‌ بود مي‌بايست‌ صحابه‌ احتجاج‌ مي‌کردند، ما اين‌ مسئله‌ را به‌ چند دليل‌ مي‌پذيريم‌ که‌ مي‌بايست‌ در برابر حکومت‌ ابوبکر مقاومت‌ مي‌شد؛ زيرا:
1. نبي‌ اکرم‌(ع‌) با انديشة‌ ديني‌ مسلمانان‌ را طوري‌ تربيت‌ کرده‌ بود که‌ در برابر هر خلافي‌ مقاومت‌ کنند و به‌ اعتراض‌ برخيزند. اين‌ روحيه‌ مي‌طلبيد که‌ در برابر حکومت‌ ابوبکر مقاومت‌ کنند.
2. فضائل‌ بعضي‌ از صحابة‌ رسول‌ خدا(ع‌) همانند امام‌ علي‌(ع‌)، سلمان‌ فارسي‌، عمار ياسر و خزيمة‌ بن‌ ثابت‌ براساس‌ آنچه‌ در منابع‌ اهل‌ سنت‌ آمده‌، نسبت‌ به‌ ابوبکر به‌ مراتب‌ بيشتر است‌، به‌ طوري‌ که‌ اصلاً قابل‌ مقايسه‌ نيستند.
در پاسخ‌ اين‌ سؤال‌ بايد گفت‌: اين‌ اعتراضها در منابع‌ شيعه‌ فراوان‌ يافت‌ مي‌شود، ولي‌ در منابع‌ اهل‌ سنت‌ از آنها ذکري‌ نيست‌، يا بسيار کم‌رنگ‌ است‌ و اين‌ نيز بدان‌ سبب‌ است‌ که‌ حذف‌ و تحريف‌ حقايق‌ شامل‌ آنها شده‌ است‌ و متأسفانه‌ محدثان‌ و مورخان‌ و مفسران‌ اهل‌ سنت‌ در کتب‌ خود آنچه‌ خواسته‌اند آورده‌اند، نه‌ آنچه‌ واقعيت‌ داشته‌ است‌؛ به‌ عنوان‌ نمونه‌ ذهبي‌ مورخ‌ مشهور اهل‌ سنت‌ در شرح‌ حال‌ محمد بن‌ جرير طبري‌ مي‌گويد:
جمع‌ طرق‌ حديث‌ غدير خم‌ في‌ أربعة‌ أجزاء رأيت‌ شطره‌ فبهرني‌ سعة‌ رواياته‌ و جزمت‌ بوقوع‌ ذلک‌.
او روايات‌ حديث‌ غدير خم‌ را در چهار جلد گردآوري‌ کرده‌ است‌ که‌ من‌ بخشي‌ از آن‌ را ديدم‌ و از گستردگي‌ روايات‌ آن‌ مبهوت‌ شدم‌ و يقين‌ پيدا کردم‌ که‌ چنين‌ حادثه‌اي‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌! 3
در حالي‌ که‌ همين‌ طبري‌ در کتاب‌ خود که‌ يکي‌ از منابع‌ مهم‌ تاريخي‌ به‌ شمار مي‌آيد، حتي‌ يک‌ کلمه‌ دربارة‌ اين‌ حادثه‌ مهم‌ ننوشته‌ است‌؟!
بنابر اين‌ ذکر نکردن‌ حادثه‌اي‌ از حوادث‌ تاريخ‌ اسلام‌ در منابع‌ اهل‌ سنت‌ نمي‌تواند به‌ اين‌ معني‌ باشد که‌ اين‌ حادثه‌ اتفاق‌ نيفتاده‌ است‌. بگذريم‌، اما پاسخ‌ شبهه‌ ـ استدلال‌ نکردن‌ امام‌ علي‌(ع‌) به‌ آيه‌ ـ را بايد در منابع‌ هر دو گروه‌ مورد بررسي‌ قرار داد:

الف‌) منابع‌ اهل‌ سنت‌
گرچه‌ با توجه‌ به‌ مسائل‌ يادشده‌ از اين‌ نوع‌ اعتراضها در منابع‌ اهل‌ سنت‌ کمتر سخني‌ به‌ ميان‌ آمده‌، ولي‌ حقايق‌ هميشه‌ و براي‌ همه‌کس‌ پنهان‌ نمي‌ماند و خداوند براي‌ اتمام‌ حجت‌ عده‌اي‌ را وا مي‌دارد که‌ حقايق‌ را بيان‌ کنند. اکنون‌ به‌ چند نمونه‌ از استدلال‌ امام‌ علي‌(ع‌) به‌ اين‌ آيه‌ در منابع‌ اهل‌ سنت‌ اشاره‌ مي‌کنيم‌:
1. حافظ‌ سليمان‌ بن‌ ابراهيم‌ قندوزي‌ حنفي‌، مؤلف‌ ينابيع‌ المودة‌ در باب‌ 38 کتاب‌ خود نقل‌ مي‌کند:
در دوران‌ خلافت‌ عثمان‌ روزي‌ جمعي‌ از مهاجران‌ و انصار در مسجد نشسته‌ بودند و اميرالمؤمنين‌(ع‌) در ميان‌ آنان‌ بود. هرکس‌ دربارة‌ خود سخن‌ مي‌گفت‌ و آن‌ حضرت‌ ساکت‌ بود. وقتي‌ بيان‌ فضائل‌ آنان‌ به‌ پايان‌ رسيد، رو به‌ امام‌ گفتند:
يا أباالحسن‌ تکلّم‌. فقال‌: يا معشر قريش‌ والانصار أسئلکم‌ ممّن‌ أعطاکم‌ الله هذا الفضل‌، أبأنفسکم‌ أو بغيرکم‌؟ قالوا: أعطانا الله و منّ علينا بمحمد صلّي‌الله عليه‌وآله‌… .
اي‌ ابوالحسن‌ سخن‌ بگو! آن‌ حضرت‌ فرمود: اي‌ گروه‌ قريش‌ و انصار، از شما مي‌پرسم‌ اين‌ فضائل‌ را خداوند به‌ سبب‌ خودتان‌ به‌ شما داده‌ است‌ يا به‌ واسطة‌ ديگري‌؟ گفتند: خداوند به‌ واسطة‌ محمد(ص‌) بر ما منت‌ نهاد و اين‌ فضائل‌ را به‌ ما عطا کرد.
سپس‌ حضرت‌ بخشي‌ از آياتي‌ را که‌ دربارة‌ خودش‌ نازل‌ شده‌ بود بيان‌ مي‌کند و از آنان‌ اقرار مي‌گيرد که‌ اين‌ آيات‌ درباره‌ او نازل‌ شده‌ است‌. آنگاه‌ فرمود:
أنشدکم‌ بالله أتعلمون‌ حيث‌ نزلت‌ «إنّما وليّکم‌ الله و رسوله‌ والذين‌ آمنو الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزکاة‌ و هم‌ راکعون‌ و…» أمر الله عزّوجلّ نبيّه‌ أن‌ يعلمهم‌ ولاة‌ أمرهم‌ و أن‌ يفسّر لهم‌ من‌ الولاية‌ کما فسّر لهم‌ من‌ صلاتهم‌ و زکاتهم‌ و حجّهم‌ فنصبني‌ للناس‌ بغدير خم‌. 4
شما را به‌ خدا سوگند مي‌دهم‌ آيا مي‌دانيد هنگامي‌ که‌ آية‌ «انّما وليکم‌ الله و…» و آيات‌ ديگر نازل‌ شد خداوند پيامبرش‌ را مأمور کرد که‌ متوليان‌ امور امت‌ را به‌ آنان‌ معرفي‌ کند و ولايت‌ براي‌ آنان‌ شرح‌ داده‌ است‌. به‌ دنبال‌ اين‌ مسائل‌ رسول‌ خدا(ص‌) در غدير خم‌ مرا به‌ امامت‌ مردم‌ نصب‌ کرد.
2. محدث‌ حافظ‌ ابراهيم‌ بن‌ محمد جويني‌ مؤلف‌ کتاب‌ فرائد السمطين‌ في‌ فضائل‌ المرتضي‌ والبتول‌ والسبطين‌ در کتاب‌ همين‌ جريان‌ را با تفصيل‌ بيشتري‌ نقل‌ کرده‌ است‌. او مي‌نويسد:
در دوران‌ خلافت‌ عثمان‌ روزي‌ در مسجد ميان‌ انصار و مهاجران‌ دربارة‌ فضائل‌ هر يک‌ بحث‌ در گرفت‌. در اين‌ مناظره‌ که‌ حدود دويست‌ تن‌ از سران‌ دو گروه‌ حضور داشتند و از صبح‌ تا ظهر به‌ طول‌ انجاميد، قريش‌ تمام‌ فضائلي‌ را که‌ از رسول‌ خدا(ص‌) دربارة‌ آنان‌ بيان‌ شده‌ بود نقل‌ کردند. از سران‌ مهاجران‌ در جلسه‌، افرادي‌ مثل‌ عبدالرحمان‌ بن‌ عوف‌، طلحه‌، زبير، مقداد، ابوذر، هاشم‌ بن‌ عتبه‌، عبدالله بن‌ عباس‌ و عبدالله بن‌ جعفر حضور داشتند و پس‌ از آن‌ انصار نيز خدمات‌ خود به‌ اسلام‌ و پيامبر و نقش‌ خود را در گسترش‌ اسلام‌ و حمايت‌ از مسلمانان‌ بيان‌ کردند که‌ از جملة‌ سران‌ اين‌ گروه‌ نيز افرادي‌ مانند: ابيّ بن‌ کعب‌، زيد بن‌ ثابت‌، ابو ايوب‌ انصاري‌، ابو هيثم‌ بن‌ تيّهان‌، قيس‌ بن‌ سعد بن‌ عباده‌، جابر بن‌ عبدالله، انس‌ بن‌ مالک‌ و زيدبن‌ ارقم‌ حضور داشتند.
پس‌ از پايان‌ گفت‌وگو آنان‌ از امام‌ تقاضا کردند ايشان‌ سخن‌ بگويد. امام‌ نيز پس‌ از ذکر آياتي‌ از قرآن‌ از جمله‌ آية‌ «انّما وليکم‌الله و…» مي‌فرمايد:
قال‌ الناس‌: يا رسول‌الله خاصة‌ في‌ بعض‌ المؤمنين‌ أم‌ عامة‌ لجميعهم‌. فأمر الله عزّوجلّ نبيّه‌ صلّي‌الله عليه‌وآله‌ أن‌ يعلّمهم‌ ولاة‌ أمرهم‌ و أن‌ يفسّر لهم‌ من‌ الولاية‌ ما فسّر لهم‌ من‌ صلاتهم‌ و زکاتهم‌ و حجّهم‌ فنصبني‌ للناس‌ بغدير خم‌. 5
مردم‌ پرسيدند: «اي‌ رسول‌ خدا(ص‌) آيا اين‌ آيات‌ دربارة‌ بعضي‌ از مؤمنان‌ نازل‌ شده‌ است‌، يا اين‌که‌ شامل‌ همه‌ مي‌شود» آنگاه‌ خداوند رسولش‌ را مأمور کرد تا متوليان‌ امور امت‌ را به‌ آنان‌ بشناساند و ولايت‌ را براي‌ آنان‌ شرح‌ دهد، همان‌طور که‌ نماز و زکات‌ و حج‌ آنان‌ را شرح‌ داده‌ است‌؛ پس‌ رسول‌ خدا(ص‌) مرا در غدير خم‌ به‌ عنوان‌ امام‌ مردم‌ منصوب‌ کرد.

حديث‌ مناشده‌ 6 يوم‌ الشوري‌
هنگامي‌ که‌ عمر در آستانة‌ مرگ‌ قرار گرفت‌؛ شش‌ تن‌ را براي‌ تعيين‌ رهبر برگزيد و به‌ آنان‌ سه‌ روز مهلت‌ داد تا تکليف‌ رهبري‌ امت‌ را مشخص‌ کنند. 7 از جمله‌ اين‌ افراد امام‌ علي‌(ع‌) بود. به‌طور طبيعي‌ هر يک‌ از اين‌ افراد مدعي‌ رهبري‌ امت‌ بودند و در صدد اثبات‌ صلاحيت‌ خود براي‌ اين‌ کار برآمدند. از اين‌ رو اميرالمؤمنين‌(ع‌) که‌ شايسته‌ترين‌ فرد براي‌ اين‌ کار بود به‌ بيان‌ امتيازات‌ خود در آن‌ جمع‌ پرداخت‌ که‌ به‌ حديث‌ «مناشدة‌ يوم‌ الشوري‌» مشهور است‌. اين‌ حديث‌ را هم‌ اهل‌ سنت‌ روايت‌ کرده‌اند و هم‌ شيعه‌. اين‌ حديث‌ در منابع‌ شيعه‌ بيش‌ از ده‌ صفحه‌ مي‌باشد که‌ امام‌ در آن‌ به‌ آية‌ «إنّما» چنين‌ استدلال‌ مي‌کند:
نشدتکم‌ بالله هل‌ فيکم‌ أحد أدّي‌ الزکاة‌ و هو راکع‌ غيري‌؟ قالوا: لا. 8
شما را به‌ خدا سوگند مي‌دهم‌ آيا در ميان‌ شماجز من‌ کسي‌ هست‌ که‌ در حال‌ رکوع‌، زکات‌ پرداخت‌ کرده‌ باشد؟ گفتند: نه‌.
اين‌ حديث‌ در منابع‌ اهل‌ سنت‌ بسيار متفاوت‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ به‌ بعضي‌ از آنها اشاره‌ مي‌کنيم‌:
1. ابن‌ حماد عقيلي‌: وي‌ از اين‌ حديث‌ حدود دو صفحه‌ را نقل‌ و بقيه‌ را حذف‌ کرده‌ است‌ و سپس‌ از قول‌ ابن‌ مغيرة‌ نقل‌ مي‌کند:
و هذا حديث‌ لا أصل‌ له‌ عن‌ علي‌(ع‌). 9
اين‌ حديث‌ از علي‌(ع‌) پايه‌اي‌ ندارد.
محقق‌ اين‌ کتاب‌ نيز در پاورقي‌ مي‌گويد:
حاشا أميرالمؤمنين‌ من‌ قول‌ هذا. 10
هرگز اميرالمؤمنين‌(ع‌) چنين‌ سخني‌ را نمي‌گويد!
همان‌طور که‌ ملاحظه‌ مي‌کنيد ابن‌ مغيره‌ ادعاي‌ جعلي‌ بودن‌ حديث‌ را دارد، بدون‌ اين‌که‌ سندي‌ ارائه‌ کند و دکتر عبدالمعطي‌ امين‌ نيز صدور اين‌ سخن‌ را از امام‌ بعيد مي‌داند. اکنون‌ سؤال‌ اين‌ است‌ که‌ چرا با اين‌ حديث‌ چنين‌ برخورد کرده‌اند و بدون‌ ارائه‌ هيچ‌ سندي‌ آن‌ را کنار گذاشته‌ يا حذف‌ کرده‌اند و يا در صدد تضعيف‌ راوي‌ آن‌ برآمده‌اند.
به‌ نظر ما علت‌ اين‌ کار در مقدمة‌ کلام‌ اميرالمؤمنين‌(ع‌) و ذهنيت‌ اهل‌ سنت‌ نسبت‌ به‌ صحابه‌ به‌ خصوص‌ خلفا مي‌باشد؛ زيرا اميرالمؤمنين‌(ع‌) در مقدمه‌ اين‌ مناشده‌ چنين‌ مي‌فرمايد:
بايع‌ الناس‌ ابابکر و أنا والله أولي‌ بالامر و أحقّ به‌ منه‌، فسمعت‌ و أطعت‌ مخافة‌ أن‌ يرجع‌ الناس‌ کفاراً يضرب‌ بعضهم‌ رقاب‌ بعض‌ يالسيف‌، ثم‌ بايع‌ أبوبکر لعمر و أنا والله أحقّ بالامر منه‌، فسمعت‌ و أطعت‌ مخافة‌ أن‌ يرجع‌ الناس‌ کفاراً، ثم‌ أنتم‌ تريدون‌ أن‌ تبايعوا لعثمان‌… . 11
مردم‌ با ابوبکر بيعت‌ کردند، در حالي‌ که‌ به‌ خدا سوگند من‌ از او سزاوارتر به‌ خلافت‌ بودم‌، ولي‌ از ترس‌ اينکه‌ مبادا مردم‌ به‌ دوران‌ کفر باز گردند و با شمشير گردن‌ يکديگر را بزنند، شنيدم‌ و اطاعت‌ کردم‌. بعد از آن‌ ابوبکر براي‌ عمر از مردم‌ بيعت‌ گرفت‌، در حالي‌ که‌ به‌ خدا سوگند من‌ از او سزاوارتر به‌ خلافت‌ بودم‌، ولي‌ از ترس‌ اينکه‌ مبادا مردم‌ کافر شوند، شنيدم‌ و اطاعت‌ کردم‌ و اکنون‌ نيز تصميم‌ داريد با عثمان‌ بيعت‌ کنيد… .
بدين‌ سان‌ حضرت‌ عملکرد صحابه‌ را در تعيين‌ ابوبکر و عملکرد ابوبکر را در تعيين‌ عمر و عملکرد اصحاب‌ شوري‌ را در تعيين‌ عثمان‌ مورد نقد قرار داده‌ و آن‌ را تخطئه‌ کرده‌ است‌ که‌ اين‌ مسئله‌ با ذهنيت‌ اهل‌ سنت‌ نسبت‌ به‌ خلفا و صحابه‌ سازگاري‌ ندارد. از اين‌ رو در صدد تضعيف‌ راوي‌، يا تقطيع‌ و يا حذف‌ کلي‌ روايت‌ يادشده‌ برآمده‌اند.
2. ابن‌ حجر عسقلاني‌ يک‌ صفحه‌ از اين‌ حديث‌ را از قول‌ ابن‌ حماد عقيلي‌ نقل‌ مي‌کند و سپس‌ مي‌گويد:
فذکر الحديث‌ فهذا غير صحيح‌ و حاشا اميرالمؤمنين‌ من‌ قول‌ هذا انتهي‌. 12
اين‌ حديث‌ را ابن‌ حماد نقل‌ کرده‌ و اين‌ حديث‌ صحيح‌ نيست‌ و هرگز اميرالمؤمنين‌ چنين‌ سخني‌ نمي‌گويد.
3. ذهبي‌ نيز همين‌ مقدار مختصر را از ابن‌ حماد عقيلي‌ نقل‌ مي‌کند و همچنان‌ درباره‌ حديث‌ قضاوت‌ مي‌کند که‌ اين‌ صحيح‌ نيست‌ 13 ، بدون‌ اين‌که‌ براي‌ سخن‌ خود دليلي‌ ارائه‌ کند.
4. ابن‌ مغزلي‌ مقدمة‌ سخن‌ امام‌ را نياورده‌، ولي‌ بقيه‌ حديث‌ را حدود چهار صفحه‌ نقل‌ کرده‌ است‌ بدون‌ آنکه‌ آن‌ را رد کند. 14
6. خطيب‌ خوارزمي‌ نيز حدود سه‌ صفحه‌ از اين‌ مناشده‌ را از طرق‌ مختلف‌ نقل‌ مي‌کند بدون‌ آنکه‌ آن‌ را رد کند. 15
6. گنجي‌ شافعي‌ نيز حدود يک‌ صفحه‌ از اين‌ منا شده‌ را آورده‌ است‌. البته‌ او تنها به‌ بخشي‌ از حديث‌ که‌ دربارة‌ جريان‌ ردالشمس‌ است‌ استدلال‌ کرده‌ است‌.16
7. جويني‌ مؤلف‌ فرائد السمطين‌ نيز حدود سه‌ صفحه‌ از اين‌ مناشده‌ را آورده‌ است‌ بدون‌ آن‌که‌ آن‌ را رد کند. 17
8. ابن‌ عساکر مؤلف‌ کتاب‌ تاريخ‌ مدينة‌ دمشق‌ نيز حدود سه‌ صفحه‌ از اين‌ مناشده‌ را آورده‌ است‌ بدون‌ آن‌که‌ آن‌ را ردکند. 18
چنان‌که‌ ملاحظه‌ مي‌کنيد، در ميان‌ اهل‌ سنت‌ نيز افرادي‌ هستند که‌ احتجاج‌ امام‌ علي‌(ع‌) را به‌ نزول‌ اين‌ آيه‌ دربارة‌ خودش‌ نقل‌ کرده‌ باشند. گذشته‌ از آن‌که‌ چندين‌ نفر مناشدة‌ يوم‌ الشوري‌ را نقل‌ کرده‌اند که‌ با آنچه‌ در منابع‌ شيعه‌ آمده‌ يکسان‌ است‌، ولي‌ وقتي‌ مناشده‌ در مقام‌ اثبات‌ برتري‌ امام‌ بر خلفا پيش‌ مي‌آيد آن‌ را نقل‌ نکرده‌اند و عده‌اي‌ هم‌ با اين‌ اتهام‌ که‌ اين‌ روايت‌ جعلي‌ است‌ بدون‌ ارائه‌ دليلي‌ از نقل‌ مناشده‌ خودداري‌ کرده‌اند و برخي‌ نيز با اين‌ توهم‌ که‌ بعيد است‌ امام‌ علي‌(ع‌) نسبت‌ به‌ خليفة‌ اول‌ و دوم‌ چنين‌ سخني‌ بگويد تمام‌ مناشده‌ را نقل‌ نکرده‌اند و گروهي‌ نيز با اتهام‌ ضعف‌ راوي‌ از نقل‌ آن‌ پرهيز کرده‌اند؛ در حالي‌ که‌ اين‌گونه‌ نيست‌. به‌ هر حال‌ به‌ اندازه‌اي‌ که‌ اين‌ حقيقت‌ اثبات‌ شود که‌ امام‌ علي‌(ع‌) به‌ نزول‌ آيه‌ احتجاج‌ کرده‌ است‌ در منابع‌ اهل‌ سنت‌ هم‌ شواهدي‌ يافت‌ مي‌شود.

ب‌) منابع‌ شيعه‌
استدلال‌ امام‌ به‌ آية‌ «إنّما وليّکم‌الله…» در منابع‌ شيعه‌ بسيار زياد آمده‌ است‌ که‌ به‌ بعضي‌ از آنها اشاره‌ مي‌کنيم‌:

1. مناشدة‌ يوم‌الشوري‌
همان‌طور که‌ پيشتر بيان‌ کرديم‌، در جلسة‌ شوري‌ که‌ هر يک‌ از اعضا که‌ ادعاي‌ صلاحيت‌ رهبري‌ دارند طبيعي‌ است‌ که‌ در صدد معرفي‌ و بيان‌ شايستگيهاي‌ خود برآيند. اين‌ مسئله‌ طبيعي‌ وقتي‌ با وظيفة‌ ديني‌ همراه‌ شود انگيزة‌ آن‌ دو چندان‌ مي‌شود. از اين‌ رو امام‌ علي‌(ع‌) که‌ بيان‌ شايستگيهاي‌ فردي‌ خود را براي‌ بازگرداندن‌ حکومت‌ اسلامي‌ به‌ مسير خود وظيفه‌ الهي‌ مي‌دانست‌ در صدد بيان‌ شايستگيها و امتيازات‌ خانوادگي‌، فردي‌، سياسي‌، مبارزاتي‌، علمي‌ و… خود برآمد که‌ در منابع‌ هر دو گروه‌ يعني‌ شيعه‌ و اهل‌ سنت‌ يافت‌ مي‌شود. در اين‌ حديث‌ حضرت‌ در دو جا به‌ نزول‌ آيه‌ «انّما» دربارة‌ خود استدلال‌ کرده‌ است‌:
الف‌) در موردي‌ حضرت‌ خطاب‌ به‌ اهل‌ شورا مي‌فرمايد:
فهل‌ فيکم‌ أحد سمّاه‌ الله عزّوجلّ في‌ عشر آيات‌ من‌ القرآن‌ مؤمناً غيري‌؟ قالوا: أللّهمّ لا. 19
آيا در ميان‌ شما به‌جز من‌ کسي‌ هست‌ که‌ خداوند در ده‌ آيه‌ از آيات‌ قرآن‌ او را مؤمن‌ ناميده‌ باشد؟ گفتند: به‌ خدا سوگند نه‌.
ب‌) در موردي‌ در اين‌ مناشده‌ حضرت‌ خطاب‌ به‌ اهل‌ شورا مي‌فرمايد:
فهل‌ فيکم‌ احد آتي‌ الزکاة‌ و هو راکع‌ و نزلت‌ فيه‌ إنّما وليّکم‌ الله و رسوله‌ والذين‌ آمنو الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزکوة‌ و هم‌ راکعون‌ غيري‌؟ قالوا: أللّهمّ لا. 20
آيا در ميان‌ شما به‌ جز من‌ کسي‌ هست‌ که‌ در حال‌ رکوع‌ زکات‌ داده‌ باشد و خداوند آية‌ «إنّما وليکم‌ الله…» را دربارة‌ او نازل‌ کرده‌ باشد؟ گفتند: به‌ خدا سوگند نه‌.

2. مناشده‌ با ابوبکر
با توجه‌ به‌ نکاتي‌ که‌ پيشتر درباره‌ تربيت‌ امت‌ توسط‌ رسول‌ خدا(ص‌) بيان‌ شد، طبيعي‌ بود که‌ در برابر به‌ قدرت‌ رسيدن‌ ابوبکر مقاومت‌ و اعتراضهايي‌ صورت‌ گيرد؛ از جمله‌ اين‌ اعتراضها را خود حضرت‌ امير(ع‌) انجام‌ داده‌ است‌. بعد از به‌ قدرت‌ رسيدن‌ ابوبکر، وي‌ تلاش‌ مي‌کرد با امام‌ علي‌(ع‌) با چهره‌اي‌ بشاش‌ و خندان‌ روبه‌رو شود، ولي‌ حضرت‌ امير(ع‌) برعکس‌ هميشه‌ با چهره‌اي‌ گرفته‌ و عبوس‌ با او برخورد مي‌کرد که‌ اين‌ وضع‌ براي‌ ابوبکر قابل‌ تحمل‌ نبود، تا اينکه‌ روزي‌ به‌ خانة‌ حضرت‌ آمد و از مسائل‌ پيش‌آمده‌ عذرخواهي‌ کرد و در صدد توجيه‌ رفتار خود برآمد. حضرت‌ با نقد رفتار ابوبکر از وي‌ اعتراف‌ گرفت‌ که‌ شايستگي‌ اين‌ کار را ندارد، بلکه‌ خود شايسته‌ سرپرستي‌ امت‌ است‌. بدين‌سان‌ حضرت‌ با بيان‌ شايستگيهاي‌ خود به‌ نزول‌ آية‌ «انّما» دربارة‌ خود استدلال‌ مي‌کند و مي‌فرمايد:
أنشدک‌ بالله إلي‌ الولاية‌ من‌ الله مع‌ ولاية‌ رسول‌الله صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌ في‌ آية‌ زکاة‌ الخاتم‌ أم‌ لک‌؟ قال‌: بل‌ لک‌.21
تو را به‌ خدا سوگند مي‌دهم‌ آيا در آية‌ پرداخت‌ انگشتري‌ به‌ عنوان‌ زکات‌، ولايت‌ من‌ همراه‌ با ولايت‌ رسول‌ خدا(ص‌) از طرف‌ خداوند مطرح‌ شده‌ است‌ يا ولايت‌ تو؟ ابوبکر گفت‌: بلکه‌ ولايت‌ تو.

3. مفاخرة‌ قريش‌
از جمله‌ مواردي‌ که‌ حضرت‌ امير(ع‌) به‌ نزول‌ آية‌ «إنّما» دربارة‌ خود احتجاج‌ کرده‌، جريان‌، مفاخرة‌ مهاجران‌ و انصار است‌. پيشتر اين‌ جريان‌ و احتجاج‌ آن‌ حضرت‌ به‌ اين‌ آيه‌ را از منابع‌ اهل‌ سنت‌ نقل‌ کرديم‌. اين‌ جريان‌ در منابع‌ شيعه‌ نيز ذکر شده‌ است‌ که‌ آن‌ حضرت‌ فرمود:
فانشدکم‌ بالله أتعلمون‌ حيث‌ نزلت‌ «إنّما وليّکم‌ الله و رسوله‌ والذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزکوة‌ و هم‌ راکعون‌» قال‌ الناس‌: يا رسول‌الله أخاصة‌ في‌ بعض‌ المؤمنين‌ أم‌ عامة‌ لجميعهم‌، فأمر الله عزّوجلّ نبيّه‌ أن‌ يعلمهم‌ ولاة‌ أمرهم‌ و أن‌ يفسّر لهم‌ من‌ الولاية‌ ما فسّر لهم‌ من‌ صلاتهم‌ و زکاتهم‌ و صومهم‌ و حجّهم‌ فنصبني‌ للناس‌ علماً بغدير خم‌. 22
شما را به‌ خدا سوگند آيا مي‌دانيد هنگامي‌ که‌ آية‌ «انّما وليّکم‌الله و…» نازل‌ شد، مردم‌ از رسول‌ خدا(ص‌) پرسيدند: آيا اين‌ آيه‌ به‌ عده‌اي‌ از مؤمنان‌ اختصاص‌ دارد، يا شامل‌ همة‌ مؤمنان‌ مي‌شود؟ پس‌ خداوند پيامبر را مأمور کرد که‌ متوليان‌ امور مؤمنان‌ را به‌ آنان‌ بشناساند و همان‌طور که‌ نماز، زکات‌ و حج‌ آنان‌ را براي‌ ايشان‌ بيان‌ کرده‌ است‌ ولايت‌ را نيز شرح‌ دهد. در پي‌ اين‌ مسائل‌ پيامبر مرا در غدير خم‌ به‌ عنوان‌ راهنما براي‌ مردم‌ منصوب‌ کرد.

4. مذاکره‌ با مهاجران‌ و انصار
در جريان‌ تشکيل‌ شورا از يک‌ سو حدود پانزده‌ سال‌ از ارتحال‌ رسول‌ خدا(ص‌) گذشته‌ بود و نسل‌ جديد مسلمانان‌ عصر نزول‌ قرآن‌ را درک‌ نکرده‌ بودند. از سوي‌ ديگر، تبليغات‌ يک‌ سوية‌ حکومت‌ در طول‌ اين‌ دوران‌ و جلوگيري‌ از تدوين‌ و نشر حديث‌ رسول‌ خدا(ص‌) و عوامل‌ ديگر سبب‌ شده‌ بودند نسل‌ جديد از حوادث‌ صدر اسلام‌ و مدافعان‌ واقعي‌ اسلام‌ و رسول‌ خدا(ص‌) بي‌اطلاع‌ باشند. در چنين‌ شرايطي‌ حضرت‌ در صدد معرفي‌ خود و دفاع‌ از حق‌ خويش‌ برآمد و در جمع‌ مهاجرين‌ و انصار که‌ بيشتر آنان‌ را نسل‌ جديد تشکيل‌ مي‌دادند حاضر شد و در يک‌ سخنراني‌ فرمود:
لقد علم‌ المستحفظون‌ من‌ أصحاب‌ النبي‌ محمد صلّي‌الله عليه‌وآله‌ ليس‌ فيهم‌ رجل‌ له‌ منقبة‌ إلاّ و قد شرکته‌ فيها و فضلته‌ ولي‌ سبعون‌ منقبة‌ لم‌ يشرکني‌ فيها أحد… أمّا الخامسة‌ والستّون‌ فإنّي‌ کنت‌ أصلّي‌ في‌ المسجد فجاء سائل‌ سأل‌ و أنا راکع‌، فناولته‌ خاتمي‌ من‌ أصبعي‌، فأنزل‌ الله تبارک‌ و تعالي‌ فيّ «إنّما وليّکم‌ الله و رسوله‌ والذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزکوة‌ و هم‌ راکعون‌». 23
از اصحاب‌ رسول‌ خدا(ص‌)، آنان‌ که‌ حفظ‌ مطالب‌ ديني‌ از آنان‌ خواسته‌ شده‌ و امانتدار قرار داده‌ شده‌اند، مي‌دانند که‌ در ميان‌ اصحاب‌ رسول‌ خدا(ص‌) کسي‌ نيست‌ که‌ امتيازي‌ داشته‌ باشد مگر اينکه‌ من‌ آن‌ امتياز را بيشتر از او دارم‌، ولي‌ من‌ هفتاد امتياز دارم‌ که‌ هيچ‌ يک‌ از اصحاب‌ رسول‌ خدا(ص‌) هيچ‌کدام‌ از آن‌ امتيازات‌ را ندارند. سپس‌ حضرت‌ اين‌ امتيازات‌ را برمي‌شمارد تا اين‌که‌ مي‌فرمايد: اما شصت‌ و پنجمين‌ امتياز اين‌که‌ من‌ در مسجد نماز مي‌خواندم‌، فقيري‌ آمد و تقاضاي‌ کمک‌ کرد و من‌ در حال‌ رکوع‌ انگشتري‌ خود را به‌ او دادم‌ که‌ خداوند آية‌ «إنّما وليّکم‌الله و…» را دربارة‌ من‌ نازل‌ کرد.

5. مناظره‌ با ملحدان‌
از جملة‌ مواردي‌ که‌ حضرت‌ امير(ع‌) به‌ نزول‌ آية‌ «إنّما» دربارة‌ خود احتجاج‌ کرده‌، موردي‌ است‌ که‌ بعضي‌ از ملحدان‌ خدمت‌ آن‌ حضرت‌ رسيدند و گفتند:
آياتي‌ در قرآن‌ وجود دارد که‌ با هم‌ تناقض‌ دارند و اگر اين‌ تناقضها نبود ما به‌ اسلام‌ ايمان‌ مي‌آورديم‌؟
حضرت‌ فرمود: اين‌ آيات‌ چيست‌؟
آنان‌ آياتي‌ را برشمردند و حضرت‌ به‌ تک‌ تک‌ آنها پاسخ‌ مي‌داد، تا اين‌که‌ سؤال‌ کننده‌ پرسيد: مراد از «واحده‌» در اين‌ کلام‌ خدا «إنّما أعظکم‌ بواحدة‌» 24 چيست‌؟
حضرت‌ فرمود:
و أمّا قوله‌ «إنّما أعظکم‌ بواحدة‌»، فإنّ الله جلّ ذکره‌ نزل‌ عزائم‌ الشرايع‌ و آيات‌ الفرائض‌ في‌ أوقات‌ مختلفة‌ کما خلق‌ السموات‌ والارض‌ في‌ ستّة‌ أيّام‌ ولو شاء لخلقها في‌ أقلّ من‌ لمح‌ البصر و لکنّه‌ جعل‌ الاناة‌ والمداراة‌ أمثالاً لامنائه‌ و إيجاباً للحجّة‌ علي‌ خلقه‌، فکان‌ أوّل‌ ما قيّدهم‌ به‌ الاقرار بالواحدانيّة‌ والربوبية‌ والشهاده‌ بأن‌ لا إله‌ إلاّ الله فلمّا أقرّوا بذلک‌، تلاه‌ بالاقرار لنبيّة‌ صلّي‌الله عليه‌وآله‌ بالنبوة‌ والشهادة‌ له‌ بالرسالة‌، فلمّا انقادوا لذلک‌ فرض‌ عليهم‌ الصلاة‌، ثمّ الصوم‌ ثمّ الحج‌ ثمّ الجهاد ثمّ الزکاة‌ ثمّ الصدقات‌ و ما يجري‌ مجراها من‌ مال‌ الفي‌ء. فقال‌ المنافقون‌: هل‌ بقي‌ لرّبک‌ علينا بعد الذي‌ فرضه‌ شي‌ء آخر يفترضه‌ فتذکره‌ لتسکن‌ أنفسنا إلي‌ أنّه‌ لم‌ يبق‌ غيره‌، فأنزل‌ الله في‌ ذلک‌ «قل‌ إنّما أعظکم‌ بواحدة‌»؛ يعني‌ الولاية‌ و أنزل‌ «إنّما وليّکم‌ الله و رسوله‌ والذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزکوة‌ و هم‌ راکعون‌» و ليس‌ بين‌ الامّة‌ خلاف‌ أنّه‌ لم‌ يؤت‌ الزکاة‌ يومئذ أحد و هم‌ راکع‌ غير رجل‌ ولو ذکر اسمه‌ في‌ الکتاب‌ لا سقط‌ مع‌ ما اسقط‌ من‌ ذکره‌ و هذا و ما أشبهه‌ من‌ الرموز التي‌ ذکرت‌ لک‌ ثبوتها في‌ الکتاب‌ ليجهل‌ معناها المحرّفون‌ فيبلغ‌ إليک‌ و إلي‌ أمثالک‌ و عند ذلک‌ قال‌ الله: «اليوم‌ أکملت‌ لکم‌ دينکم‌ و أتممت‌ عليکم‌ نعمتي‌ و رضيت‌ لکم‌ الاسلام‌ دينا». 25
و اما ] دربارة‌ [ سخن‌ خداوند «که‌ تنها به‌ يک‌ چيز شما را موعظه‌ مي‌کنم‌»، به‌ درستي‌ که‌ خداوند متعال‌ قوانين‌ مهم‌ و واجبات‌ را در زمانهاي‌ متفاوتي‌ نازل‌ کرده‌ است‌، چنان‌ که‌ آسمانها و زمين‌ را در شش‌ دوره‌ آفريده‌ است‌ و اگر مي‌خواست‌ مي‌توانست‌ در کمتر از يک‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ آنها را خلق‌ کند، ولي‌ او آهستگي‌ و مدارا را نمونه‌اي‌ براي‌ امينان‌ خود و اثبات‌ حجتي‌ براي‌ خلق‌ قرار داده‌ است‌.
بر اين‌ اساس‌ اولين‌ چيزي‌ که‌ بندگان‌ را به‌ آن‌ مقيد کرد اعتراف‌ به‌ يگانگي‌ و ربوبيت‌ خداوند و شهادت‌ به‌ اين‌ بود که‌ معبودي‌ غير از الله نيست‌ و چون‌ اين‌ مرحله‌ سپري‌ شد و مردم‌ وحدانيت‌ خداوند را پذيرفتند، اعتراف‌ به‌ نبوت‌ پيامبر ـ که‌ درود خداوند بر او و خاندان‌ او باد ـ و شهادت‌ به‌ رسالت‌ او قرار داد و چون‌ اين‌ مرحله‌ را پذيرفتند بر آنان‌ نماز را واجب‌ کرد، سپس‌ روزه‌، سپس‌ حج‌، سپس‌ جهاد، سپس‌ زکات‌ و سپس‌ صدقات‌ و آنچه‌ از اين‌ نمونه‌ بود؛ مثل‌ انفال‌. به‌ دنبال‌ اين‌ مسائل‌، منافقان‌ به‌ رسول‌ خدا(ص‌) گفتند: آيا چيز ديگري‌ مانده‌ است‌ که‌ پروردگارت‌ بخواهد آن‌ را واجب‌ کند که‌ به‌ ما بگويي‌ تا ما اطمينان‌ پيدا کنيم‌ که‌ واجب‌ ديگري‌ نيست‌؟
خداوند در اين‌ موقع‌ نازل‌ کرد که‌ بگو: «تنها به‌ يک‌ چيز توصيه‌ مي‌کنم‌»؛ يعني‌ به‌ ولايت‌ و آيه‌ نازل‌ کرد که‌ «تنها سرپرست‌ و وليّ شما خداوند و رسول‌ او و کساني‌ هستند که‌ نماز مي‌گزارند و در حال‌ رکوع‌ زکات‌ مي‌پردازند» و در ميان‌ امت‌ هيچ‌ اختلافي‌ وجود ندارد که‌ در آن‌ دوران‌ جز يک‌ تن‌ در حال‌ رکوع‌ زکات‌ پرداخت‌ نکرده‌ است‌ و اگر نام‌ او را در قرآن‌ مي‌آورد، آن‌ را از ميان‌ مي‌بردند. اين‌ مسئله‌ و امثال‌ اين‌ نکته‌ها که‌ برايت‌ گفتم‌ در قرآن‌ وجود دارد که‌ تحريفگران‌ معناي‌ آنها را نمي‌دانند تا به‌ تو و امثال‌ تو برسد و وقتي‌ ولايت‌ نازل‌ شد، خداوند اين‌ آيه‌ را نازل‌ کرد که‌ امروز دين‌ شما را کامل‌ گردانيدم‌، نعمتم‌ را بر شما تمام‌ کردم‌ و اسلام‌ را به‌ عنوان‌ دين‌ براي‌ شما برگزيدم‌.

6. پاسخ‌ پرسشگران‌
از جمله‌ مواردي‌ که‌ حضرت‌ امير المؤمنين‌(ع‌) براي‌ اثبات‌ حقانيت‌ ادعاي‌ خود در جانشيني‌ رسول‌ خدا(ص‌) به‌ آية‌ «إنّما وليکم‌ الله و…» استدلال‌ کرده‌، مواردي‌ است‌ که‌ عده‌اي‌ از آن‌ حضرت‌ پرسش‌ مي‌کردند و ايشان‌ به‌ ناچار پاسخ‌ مي‌گفت‌. شمار اين‌ موارد نيز بسيار است‌ که‌ تنها به‌ يک‌ مورد اشاره‌ مي‌کنيم‌:
سأل‌ رجل‌ علي‌ بن‌ ابي‌طالب‌(ع‌) فقال‌: أخبرني‌ بأفضل‌ منقبة‌ لک‌، قال‌: ما أنزل‌ الله في‌ کتابه‌ مثل‌ قوله‌ «إنّما وليّکم‌ الله و رسوله‌ والذين‌ آمنوا الذين‌ يقيمون‌ الصلوة‌ و يؤتون‌ الزکوة‌ و هم‌ راکعون‌». 26
مردي‌ از امام‌ علي‌(ع‌) پرسيد: از برترين‌ امتيازت‌ بگو. حضرت‌ فرمود: آنچه‌ خداوند در کتابش‌ دربارة‌ من‌ نازل‌ کرده‌ است‌ و سپس‌ حضرت‌ بعضي‌ از آياتي‌ را که‌ دربارة‌ خودش‌ نازل‌ شده‌ بود بيان‌ کرد؛ از جمله‌ اين‌ آيه‌ که‌ «تنها سرپرست‌ و وليّ شما خدا و رسول‌ او و مؤمناني‌ هستند که‌ نماز را برپا مي‌دارند و در حال‌ رکوع‌ زکات‌ پرداخت‌ مي‌کنند».

 

 

 

سلام علی قلب زینب الصبور

ا

آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت

 

 

آثار و بركات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت
صلوات یعنى چه ؟
صلوات چه اثرى در روح انسان دارد؟


صلوات چه ذكرى است ؟
صلوات چه آثارى در دنیا و برزخ و قیامت دارد؟
صلوات یعنى پیامبر و آل او.
صلوات بهترین هدیه از طرف خداوند براى انسان است .
صلوات تحفه اى از بهشت است .
صلوات روح را جلا مى دهد.
صلوات عطرى است كه دهان انسان را خوشبو مى كند.
صلوات نورى در بهشت است .
صلوات نور پل صراط است .
صلوات شفیع انسان است .
صلوات ذكر الهى است .
صلوات موجب كمال نماز مى شود.
صلوات موجب كمال دعا و استجابت آن مى شود.
صلوات موجب تقرب انسان است .
صلوات رمز دیدن پیامبر در خواب است .
صلوات سپرى در مقابل آتش جهنم است .
صلوات انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است .
صلوات جواز عبور انسان به بهشت است .
صلوات انسان را در سه عالم بیمه مى كند.
صلوات از جانب خداوند رحمت است و از سوى فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است .
صلوات برترین عمل در روز قیامت است .
صلوات سنگین ترین چیزى است كه در قیامت بر میزان عرضه مى شود.
صلوات محبوب ترین عمل است .
صلوات آتش جهنم را خاموش مى كند.
صلوات زینت نماز است .
صلوات گناهان را از بین مى برد.
صلوات بهترین داروى معنوى است .
چه خوب است كه انسان دائم الصلوات باشد؛ چرا كه پیامبر نیز دائم الصلوات است .
چه خوب است همیشه زبان انسان مشغول ذكر صلوات باشد.
چه خوب است كه فضاى جامعه و محیط كار خود را معطر به صلوات كنیم .
چه قدر از عمر مى گذرد و حرف هاى بیهوده از زبان ما خارج مى شود كه دل انسان را سیاه مى كند، صلوات فرستادن بهتر از سكوت و خیال بافى هاى بیهوده و سخنان بى ارزش است ، پس اگر زبان مشغول صلوات باشد هم به عمر خود ارزش داده ایم و هم روح خود را جلا و فضاى محیط خود را نورانى كرده ایم . بیاییم دنیا و و عالم برزخ و قیامت خود را با صلوات بیمه كنیم . و با این صلوات خداوند و اهل بیت علیهم السلام را خوشحال كنیم .

آثار و بركات صلوات در دنیا
استعانت پیامبران از صلوات
زنده شدن جوان مقتول

در میان بنى اسراییل ، شخصى كشته شد كه قاتل او معلوم نبود،: خداوند وحى فرستاد كه گاوى را با صفات مخصوصى كشته ، یكى از اعضاى او را بر بدن مقتول بزنند تا او خبر از قاتل خود دهد. آن گاو نزد جوانى از بنى اسراییل بود كه خداوند به این جوان عنایت كرد و صلوات را تعلیم داده بود.
آن جوان در خواب دید كه به او امر شد كه گاوش را نفروشد، مگر به امر مادرش . آن جوان از خواب برخاست ، بنى اسراییل نزد او آمدند تا گاو را از او بخرند، مادر جوان گفت : باید پوست این گاو را پر از طلا كنید تا آن را به شما بفروشیم . آن ها راضى شده ، گاو را خریدند، سپس او را كشته و یكى از عضوهاى بدنش را بر پیكره مرده زدند. آن مرده زنده شد و خبر داد كه قاتل او پسر عمویش است .
بنى اسراییل گفتند: نمى دانیم كه كدام عجیب تر است : زنده شدن این جوان یا ثروتمند شدن این مرد.
خداوند به حضرت موسى (ع ) وحى كرد كه : به بنى اسراییل بگو كه اگر مى خواهند زندگى دنیایى آنها نیكو گردد و در آخرت نیز بهشت نصیب آن ها گردد، ذكرى را بگویند كه این جوان بدان تمسك جست و آن صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام مى باشد.
آن جوان به موسى (ع ) گفت : من چگونه این اموال را از شر حسودانم و دشمنانم حفظ نمایم ؟
موسى گفت : بر اموالت صلوات بر محمد و اهل بیت طاهرینش بفرست تا خداوند ضرر هر دشمن و حسودى را از تو دفع نماید.
بنى اسراییل نزد موسى آمدند و گفتند: ما همه اموال خود را به این جوان بخشیدیم ، دعایى كن كه خداوند نیز به ما روزى گسترده عنایت فرماید.
موسى گفت : شما نیز به انوار مقدس اهل بیت توسل جویید و بر محمد و اهل بیت او صلوات بفرستید. آن ها نیز چنین كردند، سپس حق تعالى وحى فرستاد به موسى (ع ) كه : در فلان خرابه هزاران دینار طلا وجود دارد، آن را میان خود قسمت نمایید.
این فراوانى مال ، به سبب بركت صلوات بر محمد و اهل بیت او حاصل شد.
سه بار بر محمد (ص ) صلوات بفرست !

وقتى حضرت آدم (ع ) وارد بهشت شد، در بهشت حوران پاكیزه سرشت بسیار بودند؛ اما حضرت آدم با آن ها الفتى نداشت . وقتى حضرت حوا آفریده شد و آدم بر او نگریست از او پرسید: تو چه كسى هستى ؟
حوا شرمگین شد و چیزى نگفت ، جبرییل به آدم گفت : این حواست ، او را براى تو آفریده اند و او محرم و همدم توست .
حضرت آدم وقتى فهمید كه حوا متعلق به اوست خواست به سوى او دست دراز كند جبرییل گفت : اى آدم ! اگر او را مى خواهى ، باید او را عقد كرده و برایش مهریه تعیین كنى .
آدم فرمود: اى برادر! تو مى دانى كه من پولى و نقدى ندارم چگونه او را عقد كنم ؟
جبرییل گفت : سه بار به حبیب خدا محمد مصطفى (ص ) صلوات بفرستى تا حوا بر تو حلال شود.
نجات بنى اسراییل

در تفسیر امام حسن عسكرى - علیه السلام ” 1 “. در بیان آیه :
و اذ نجیناكم من آل فرعون یسومونكم سوء العذاب یذبحون ابناءكم و یستحیون نساءكم و فى ذلكم بلاء من ربكم عظیم ” 2 “.؛
اى گروه بنى اسراییل ! به یاد آورید را وقتى را كه نجات دادیم ما، شما را از آل فرعون كه عذاب مى كردند شما را، به عذاب سخت . مى كشتند پسران شما را، و زنده مى گذاشتند زنان شما را. و در این ، امتحان عظیمى بود از جانب پروردگار شما.
مذكور است كه : از جمله عذاب شدید آن قوم ، یكى آن بود كه بنى اسراییل را براى عمل بنایى مى بردند و مى ترسیدند كه بگریزند.. به این سبب ، پاهاى ایشان را در بند مى گذاشتند. و به ایشان مى گفتند كه گل را برداشته ، بر نردبان بالا برید، و بسا بود كه مى افتادند و مى مردند، یا زمین گیر مى شدند.
تا آن كه حق تعالى به موسى - علیه السلام - وحى كرد:
به ایشان بگو، كه پیش از شروع ، بر محمد و آل طیبین آن حضرت - علیهم السلام - صلوات فرستند، تا آن كه برایشان سبك و آسان گردد. و چنان كردند: و برایشان آسان گردید.
و امر نمود به آن كسانى كه در اول عمل فراموش مى كردند، و مى افتادند و زمین گیر مى شدند كه صلوات بخوانند و اگر خود نمى دانستند بخوانند، دیگرى برایشان بخواند. و چون چنین مى كردند، شفا مى یافتند.
و سبب كشتن پسران بنى اسراییل ، این بود كه به فرعون گفته بودند: در میان بنى اسراییل ، مولودى خواهد آمد كه هلاك تو بر دست او واقع خواهد شد. و فرعون ، امر نمود كه پسران ایشان را بكشند، و زنان ایشان را حیله ها مى كردند كه حامله نشوند. و اگر حامله مى شدند فرزند خود را مى بردند، و در صحراها و زمین هاى گود پنهان مى كردند، و ده مرتبه صلوات بر محمد و آل او - صلوات الله علیهم - مى فرستادند. و حق تعالى ملكى را مى فرستاد كه آن كودك را تربیت نماید؛ و از انگشت او شیر جارى مى كرد كه آن را بمكد؛ و از انگشت دیگرش ، طعام كه ملایم آن بود، جارى مى ساخت . و از فرزندان بنى اسراییل ، آن چه سالم ماندند، بیشتر بودند از آن چه كشته شدند. و زنان بنى اسراییل را كه زنده مى گذاشتند، آنها را كنیزان خود قرار مى دادند.
پس بنى اسراییل به نزد موسى - علیه السلام - رفتند، و گفتند: این گروه ، بر دختران و خواهران ما قرعه مى اندازند.
موسى به آنها امر كرد كه وقتى مردى از آن گروه ، قصد شما نماید، بر محمد و آل طاهرین آن حضرت - صلوات الله علیهم - صلوات فرستید. و آن زنان ، صلوات مى فرستادند. و خدا هر كه را كه قصد ایشان كرده بود، از ایشان باز مى داشت به این كه مشغول شغل مى گردید، یا به مرضى گرفتار مى شد، یا زمین گیر مى گردید، یا این كه بر آن زن رحم مى كرد، و از آن زن مى گذشت .
و اتفاق نشد كه مردى از قوم فرعون ، بر زنى از بنى اسراییل برسد، و حق تعالى به واسطه صلوات ایشان را نجات ندهد.
توصیه خدا به موسى به صلوات زیاد

حق تعالى به موسى پیامبر خطاب نمود:
مى خواهى من به تو نزدیك تر باشم از كلام تو به زبان تو و از دیدن تو به چشم تو و از روح تو به بدن تو و از اندیشه تو به دل تو، به حبیب من محمد مصطفى - صلى الله علیه و آله - صلوات بسیار فرست .
غلبه یهود به بركت صلوات

خداوند به یهودیان وحى فرمود كه :
هر گاه دچار مصیبتى شدند، با صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت خود را نجات دهند.
ده سال قبل از ظهور پیامبر اسلام ، دو قبیله اسد و غطفان با گروهى از مشركان ، به یهودیان حمله كردند، یهودیان خدا را با صلوات بر پیامبر صدا زده و مشركان را شكست دادند.
پس از این شكست دو قبیله اسد و غطفان ، سپاهى در حد سى هزار نفر را تشكیل داد و به جنگ یهودیان كه سیصد تن بیش نبودند آمدند، مشركان ، آب و غذا را از یهودیان منع كردند و به آنها گفتند: ما همه شما را كشته ، فرزندان و زنان شما را اسیر نموده و اموال تان را غارت مى كنیم .
یهودیان این بار با صلوات بر محمد و اهل بیت او علیهماالسلام خود را نجات دادند، به این ترتیب كه پس از فرستادن صلوات ، با وجودى كه فصل تابستان بود باران بارید، و كاروانى كه حامل آذوقه بود نیز مخفیانه وارد قلعه یهودیان شد. در حالى كه مشركان در خواب بودند.
پس از آن كه از خواب بیدار شدند، گفتند: جنگ را زودتر آغاز كنیم ؛ زیرا یهودیان هم تشنه و هم گرسنه اند.
یهودیان گفتند: خداوند به ما هم طعام رسانید و هم آب و ما قادر بودیم وقتى كه شما در خواب بودید شما را بكشیم ؛ اما این كار را نكردیم .
مشركان كه جریان را این گونه دیدند، باز هم بر عناد خود افزودند و به یهودیان پیشنهاد مبارزه دادند، یهودیان این بار نیز با تمسك به صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله بر سى هزار مشرك پیروز شدند، در حالى كه تعداد آن ها سى صد نفر بیش نبود.
این بود، یارى كردن حق تعالى ، یهود را بر مشركان ، به سبب آن كه بر محمد و اهل بیت آن حضرت صلوات فرستادند.
صلوات ، علت خلیل شدن ابراهیم

امام حسن عسكرى - علیه السلام - فرمود:
انما اتخذ الله ابراهیم - علیه السلام - خلیلا لكثرة صلواته على محمد و اهل بیته صلواة الله علیهم اجمعین ؛

خداوند حضرت ابراهیم - علیه السلام - را خلیل خود انتخاب كرد؛ براى این كه او بر محمد - صلى الله علیه و آله - و خاندانش كه درود خدا بر آنان باد، زیاد صلوات مى فرستاد “.

 

 

یابن الحسن عجل علی ظهورک

بیست و هشتم صفر شهادت امام حسن مجتبی (ع

بیست و هشتم صفر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

ولادت
در نيمه ماه رمضان سوم هجري، اولين فرزند علي عليه‌السلام و فاطمه سلام الله عليها به دنيا آمد. پس از ولادت، نامگذاري از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاري پروردگار ماند.
تا اينکه جبرئيل ،امين وحي، فرود آمد و گفت: « خدايت سلام مي‌رساند و مي‌گويد چون علي براي تو همانند هارون براي موسي است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون عليه السلام يعني شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربي است و شبّر، عبري است.»
جبرئيل گفت: « شبّر در زبان عرب به معناي« حسن» است.»
به اين ترتيب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنيه‌ي آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترين القابش« سيد» و «سبط» و «تقي» است.
نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمويشان، سپردند تا او را از شيري که به خاطر زايمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شير دهد. بعدها نيز رسول خدا براي امام حسن، ادعيه‌ي عافيت و حرزهاي مخصوص چشم‌زخم را خواندند.
ذکر امام در قرآن
ذکر امام حسن عليه السلام در قرآن : قرآن مجيد مشتمل است بر يادکردي از شخصيت‌ها، از خوبان يا از بدان، ليکن اين يادکرد گاهي همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسي و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصيف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علي عليه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن عليه السلام نيز آياتي به صورت توصيف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آيه تطهير ، آيه ذوي القربي و آيه اولي الامر.
رابطه امام حسن عليه السلام و رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم : امام حسن عليه السلام بيشتر از هفت سال با رسول خدا زندگي نکرد، ولي در همين مدت به شدت مورد عنايت آن حضرت بود و استفاده‏هاي علمي و تربيتي فراواني برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسيار فراوان بوده و آن حضرت، گاهي نوه‌اش را در کارهاي بزرگي همانند بيعت رضوان و مباهله با نصاراي نجران هم شرکت مي‌داده است. رسول خدا درباره‌ي او تعريف و تمجيدهاي فراواني نموده است که امام بعدها به مناسبت‌هاي مختلف، از آنها براي معرفي شخصيت الهي خويش سود جست.
امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله عليها امام حسن عليه السلام با مادر خود، فاطمه‌ي اطهر، رابطه‏اي عميق و متعالي داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازي‌هاي کودکانه مي‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشويق مي‌نمود. حسن نيز گزارش سخنان رسول خدا را پيش از هر کس، از مسجد به مادر مي‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت مي‌کرد و از آن درس‌ها مي‌گرفت.
اين ارتباط صميمي در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که اين دو به همراه هم و با تن و قلبي آزرده به زيارت قبر رسول الله و بقيع مي‌رفتند و شگفت آن که اين رابطه پس از ارتحال مادر نيز باقي ماند؛ به طوري که فاطمه پس از وفات دست‌هاي مجروح خويش را از کفن بيرون آورد و حسنش را در آغوش کشيد. امام حسن نيز سال‌ها بعد در حضور دشمناني همانند معاويه و مغيره بن شعبه مصيبت مضروب شدن مادر را يادآور شد.
امام حسن در دوران پيش از خلافت پدر : از اين دوران اطلاع زيادي در دست نيست. فقط اين مقدار مسلم است که امام عليه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روي دلسوزي در تأمين رفاه پدر مي‌کوشيده و گاه همراه او در برخي فعاليت‌هاي اجتماعي شرکت مي‌کرده است( همانند شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعيد)، و گاه پاره‌اي مأموريت‌هاي مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده است (همانند آبرساني به منزل عثمان در حال محاصره.) سياست‌هاي عملي امام حسن عليه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هيچ‌يک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام اين دوره‌ي 25 ساله شرکت ننموده است.
در دوران خلافت پدر
امام حسن عليه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بيعت مردم با حضرت علي عليه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوي‏ترين بازوي آن حضرت عمل کرد. در جريان بيعت، حضوري جدي داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفين و نهروان حاضر بود. پيش از جنگ جمل هم به همراه عمّار ياسر و قيس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ي ابو موسي اشعري ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جاي پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهي‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نيز تمام تلاش خود را براي بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پايان به وصاياي او گوش سپرد.
جانشيني پس از شهادت پدر
حضرت علي عليه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصي خود تعيين کرد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم نيز قبل از آن به دو گونه اين وصايت را اعلام کرده بودند؛ يکي به صورت تصريح به امامت امام حسن و امام حسين عليهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصريح به امامت اوصياء دوازده‌گانه‌ي خود، با ذکر اسامي آنها.
امام پس از خلافت
امام حسن عليه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهري): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهري امام حسن عليه السلام، پر ماجرا سپري شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علي عليه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخناني شيوا تلويحاً مردم را به بيعت با خويش فراخواندند.
پس از سخنراني و با تبليغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبيعت کردند. امام نيز بيعتشان را براين اساس که از او پيروي کنند و با هر کس جنگيد، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذيرفت؛ و سپس به تحکيم پايه‌هاي حکومت خويش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبيت نمود و برخي را تغيير داد.
جاسوس‌هاي معاويه را پيدا کرد و گردن زد، نامه‌ي تندي به وي نوشت و او را تهديد به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاري ميان حضرت و معاويه ادامه يافت تا اينکه معاويه لشکري عظيم به سوي عراق گسيل داشت و حضرت نيز درصدد تهيه لشکري براي مقابله با او برآمد.
صلح امام
مهمترين حادثه در زندگي امام حسن عليه‌السلام جريان صلح معاويه با آن حضرت است. تحليل اين حادثه ضروري به نظر مي رسد زيرا خود امام صلحش را حجتي بر آيندگان مي‌داند؛ يعني بر اساس عملکرد حضرت، وظيفه انسان نيز در شرايط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.
بررسي مقدمات و شرايط و عللي که صلح را ايجاب کرد و دقت در کيفيت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافي نتايج شيرين صلح براي جناح حق و ضربه‌هاي سهمگين آن بر جناح باطل به‌خوبي روشن مي‌کند که صلح آن حضرت در حقيقت انقلاب سبزي بود که زمينه انقلاب سرخ حسيني را فراهم ساخت و اين نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستيزانه، پايه‌ريز انقلاب علمي امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام در عصر طلايي خلأ انتقال قدرت از بني‌اميه به بني‌عباس گشت و به اين ترتيب، اسلام ناب محمدي که در تشيع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبياري نمود و به درخت تنومندي تبديل کرد.
امام پس از صلح تا شهادت
تمامي تلاش امام حسن پس از قبول صلح اين بود که فوايد مورد نظرش را از صلح به نتيجه برساند و بر اين اساس در تمام اين مدت به حفظ نيروهاي کيفي و خالص ، بازسازي نيروهاي خسته و وازده و تفسير صحيح اسلام پرداخت.
عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاويه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت.
صورت و شمايل امام
امام حسن عليه السلام به رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم از همه شبيه‌تر بود. زيبايي بي‌نظيري داشت.رنگش سفيد بود و اندکي متمايل به سرخ، چشمانش درشت و سياه، و محاسنش انبوه. جثه‌اي قوي، تنومند و چهارشانه داشت. مويش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود.
سيرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هيچ‌يک از اهل بيت عصمت عليهم السلام ممکن نيست. در زيارت جامعه خطاب به آنان مي‌گوييم: « سروران من! ستايش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسيد و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.»
امام حسن عليه السلام نه تنها از اين خطاب مستثني نيست بلکه به خصائصي از قبيل« سبط اکبر» بودن نيز برخوردار است.
حلم بي‌‌پايان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضيلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهي دهد.
معجزات امام : از معجزات آن حضرت جز اندکي در تاريخ نقل نشده است( همانند اينکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهي نشان داد.) و نيز نمونه‌هايي از استجابت دعا و نفرين‌هاي آن حضرت (همانند رطب دادن نخلي خشکيده به دعاي او.) ولي اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غيب و پيشگويي‌ها تجلّي کرده است.
شهادت امام
تلاش موفق امام حسن براي به‌کرسي نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاويه طرح قتل حضرت را پيگيري نمايد تا بتواند به خواسته ديرين خود يعني تبديل خلافت اسلامي به سلطنت موروثي، جامه‌ي عمل بپوشاند. به اين ترتيب سمي مهلک تهيه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتي درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجري به لقاء الله شتافت.
برادرش امام حسين عليه السلام، جنازه‌ي او را پس از تغسيل و نماز براي دفن به سوي مسجد و روضه پيامبر برد ولي سرانجام بر اثر ممانعت بني‌اميه در بقيع به خاک سپرد.
ثواب عزاداري و گريه بر امام حسن
رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم سال‌ها پيش از شهادت امام حسن فرموده بود : « هر کس بر حسن گريه کند، چشمش روزي که ديده‌ها کور مي شوند (روزقيامت)، کور نمي شود و هرکس در مصيبت او اندوهگين شود، روزي که همه دلها اندوهگين است، غم و اندوهي ندارد. زيارت حسن مايه‌ي استواري قدم‌ها در قيامت است.»
شاگردان و ياران امام
نام بيش از 30 نفر از شاگردان و ياران آن حضرت در تاريخ ثبت شده است.
همسران امام
بررسي موضوع زنان امام حسن عليه السلام بسيار لازم است زيرا زشت‌ترين تهمتي که به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، کثرت اغراق‌آميز ازدواج‌ها و طلاق‌هاي اوست؛ تا جايي که برخي، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفته‌اند.
مجموعه زناني که نام خود و پدرشان در تاريخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذکر شده‌اند، صحيح يا ناصحيح، به ده نفر نمي‌رسد؛ و در حقيقت بني‌اميه خواسته‌اند با تهمت لذت‌طلبي مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتي تحريف‌يافته تفسير کنند.
فرزندان امام
کمترين عددي که درباره فرزندان حضرت نوشته‌اند 7 نفر و بيشترين عدد 23 نفر است. شيخ مفيد ، فرزندان حضرت را 15 نفر مي‌داند( هشت پسر و هفت دختر.)
از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نيز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نياوردند و به همين جهت نسل تمامي سادات حسني به آن دو پسر ديگر که فرزند پسر آورده اند زيد و حسن مثنّي) منتهي مي‌گردد. در سلسله سادات حسني، دانشمندان، سلاطين، محدّثان و انقلابيون متعددي وجود دارد.