مدرسه علمیه حضرت زینب س دهدشت
حافظان ولایت
حافظان ولایت
t-indent: 28.3pt;">ديگر رمقي براي انتظار ندارم
آسمان دلم ابري و چشم هايم باراني است. بالهاي خيالم شكسته و پرواز برايم مقدر نيست. كاش آفتاب صبر با دلم آشتي مي كرد، كاش باز هم غنچه هاي لبخند در باغچه هايم باز مي شد و كاش فرهنگ لغت با واژه ظهور تو آغاز مي شد بي هدف از كوچه ها و خيابان ها مي گذرم و جز صداي خسته گام هايم بر روي برگ هاي خشك ديگر آوازي به گوشم نمي رسد. در داخل سينه ام مرغ جواني بال بال مي زند گويا او هم مانند من ديگر رمقي براي انتظار ندارد.اي مهربانم- اي كه جانم فدايت باد- اي همدم وجودم- واي معشوقه زيبا جمالم اي مظهر عشق ،اي اسوه ايمان و اي پادشه خوبان، اي ساقي دلهاي عطش زده ، اي مشتاقان، اي همه وجود من، اي هميشه پيروزم و اي بهترينم.
خاك پايت تو تياي چشم بيا كه دلم ديگر طاقت ندارد. مي دانيم دلت را شكسته ايم. باورت نداريم… وگرنه مي آمدي … من نشاني از تو ندارم. اما نشاني ام را براي تو مي نويسم… گرچه خود مرا مي شناسي و مي داني در كجايم: در عصرهاي انتظار، به حوالي بي كسي هايم قدم بگذار! خيابان غربت را پيدا كن و وارد كوچه پس كوچه هاي تنهايي شو. كلبه غريبي ام را پيدا مي كني.
اعتقاد به منجي
عقيده به منجي بزرگ، يك عقيده عمومي و مشترك استو اختصاص به يك قوم و دين و دولت خاص ندارد. اديان و مذاهب گوناگون كه در جهان حكومت مي كنند، عم ماً ظهور او را خبر داده اند، اگر چه در اسم او اختلاف دارند.
اسلام و اديان ديگر با وعدة ظهور منجي بزرگ اين خواسته و شوق دروني را پاسخ گذاشته و اين خواسته نيز مانند ديگر خواسته ها در شرايط گوناگون، كم و زياد و شدت و ضعف پيدا مي كند. آشفتگي اوضاع و ناامني حاصل از آن و فشار و تبعيض و ستم در جامعه، عقيده به ظهور منجي بزرگ را تشديد مي نمايد. آن چنان اين شوق ديرينه و انتظار در لحظات فشار و اختناق تبديل به التهاب سوزان و نياز شديد مي شود و قرين اشتياق توده ها را براي ظهور واپسين منجي موعود شعله ور مي سازد كه افراد فرصت طلب، از پزيشاني توده ها سوء استفاده كرده و با دروغ ادعاي مهدويت مي نمايند. لذا در هر زماني كه فشارها و مروميت هاي اجتماعي – سياسي و اقتصادي و غير آن بالا مي رود، جاذبه و وسوسه رهبري نيز افراد بسياري را به خود مشغول مي دارد و چه بسا افرادي كه جان خويش را بر سر اين سودا مي نهند.
البته اين شرايط ممكن است. باعث بلا رفتن تب منجي پرستي در جامعه شود و افراد هم از اين فرصت سوء استفاده كرده ، ادعاي مهدويت بنمايند، ولي اين موضوع هرگز بي اصالت اين عقيده لطمه نمي زند. پس اصالت مسأله مهدي و جهاني بودن آن روشن مي شود و معلوم مي گردد كه اين عقيده اختصاص به مسلمانان ندارد، بلكه پيروان همه اديان در انتظار چنين مصلح جهاني به سر مي برند.
اين اعتقاد و اشتياق در ميان يهود و نصاري آن چنان اصيل و ريشه دار است كه در طول تاريخ اين دو ملت ، مدعيان شگفتي را وسيله پديد آورده است و افراد بسياري خود را به دروغ ، مسيح و موعود معفي كرده اند، چنان كه قاموگ كتاب مقدس دربارة سمارة مدعيان دروغين مسيح موعود مي نويسد:
24 نفر مسيحيان دروغگو در ميان بني اسرائيل ظاهر گشته كه مشهور و معروفترين آنها بر كوكبه است كه در اوائل قرن ثاني مي زيسته و آن دجال معروف ادعا مي نمود كه رأس و رئيس و پادشاه قوم يهود است. و در قرن دوازدهم حدود ده نفر مسيحيان دروغگو ظاهر گرديده ، جمعي را با خود گرواينده. اين مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، جمع كثيري نيز در آن ماركه طعمه شمشير گرديدند.
بنابراين، اعتقاد به « مهدي» تنها يك باور اسلامي نيست و رنگ خاص ديني ندارد. بلكه عنواني است براي خواسته ها و آرزوي همه انسانها يا كيش ها و مذاهب گوناگون.
ارزش قرآن مجيد در ميان مسلمانان
دو نكته اساسي
1- قرآن مجيد متضمن كليات برنامه زندگي بشر است.
2- قرآن مجيد سند نبوت است.
قرآن مجيد متضمن كليات برنامه زندگي ، آئين اسلام كه بهتر از هر آيين ديگري است سعادت زندگي بشر را تأمين و تضمين مي كند از راه قرآن مجيد بدست مسلمانان رسيده است و مواد ديني اسلام كه يك سلسله معارف اعتقادي و قوانين اخلاقي و عملي است ريشه اصلي آنها در قرآن مجيد مي باشد. خداوند مي فرمايد « بدرستي اين قرآن بسوي آييني كه بهتر از هر آيين ديگر جهاني بشريت را اداره مي نمايد راهنما مي كند.
روشن است كه در قرآن مجيد اصول عقايد ديني و فضايل اخلاقي و كليات قوانين عملي در آيات بسياري آمده است. با تأمل در چند مقدمه زير مي توان معني واقعي كه شامل قرآن مجيد به برنامه زندگي شده را دريافت.
الف: انسان در زندگي خود هرگز هدفي جز سعادت و خوشبختي و كام رواشي خود ندارد و چنانچه گاهي افرادي را مي بينيم كه از خوشبختي و سعادت خود روگردان مي باشند مانند كسي كه با افتخار خودكشي مي كند اگر در حال روحي شان دقيق شويم خواهيم ديد كه بواسطه عوامل ويژه اي سعادت زندگي را در آنچه تعقيب مي كند مي داند آنها راحتي را در مرگ مي بينند. پس فعاليت زندگي انسان پيوسته براي دست يافتن به سعادت و پيروزي مي باشد.
ب: فعاليت زندگي انسان هرگز بدون برنامه صورت نمي گيرد. مسئله ايست بديهي و اگر احتمالاً پنهان شود به حدي روشن است كه در يك طرف انسان با خواست و اراده خود كار مي كند در نتيجه تا كاري را سبب شرايط موجوده كردني تشخيص ندهد . با انجام دادن آن اقدام نمي كند يعني كار را بدنبال دستور عملي دروني انجام مي دهد. از طف ديگر كارهايي را انجام مي دهد براي خود ، يعني براي رفع حوائجي كه درك مي كند بوجود مي آورد و در نتيجه ميان اعمال و افعال وي ارتباطي مستقيم است. خوردن، خوابيدن، نشستن و… آنها هر كدام جا ئي و اندازه اي دارد در حالي لازم و در حالي غير لازم ، درشرايطي نافع و در شرايطي مضر مي باشد هر فرد از انسان در كارهاي فردي خود بمنزله كشوري است كه فعاليت هاي اهالي آن تحت قوانين و سنن و آداب معيشته اي كنترل مي شود و قواي فعال كشور نامبرده موظفند كه اعمال خود را اول به دستورات لازم الرعايه آن تطبيق نموده پس از آن انجام دهند.
ج: بهترين و پابرجاترين راه و رسم زندگي آن است كه افزايش انسان به سوي آن هدايت كند نه آنچه از عواطف و احساسات فرد يا جامعه سرچشمه گيرد هر يك از اجزاء آفرينش را مورد دقت و كنجكاوي قرار اهيم خواهيم ديد كه در هستي خود هدف و غايتي دارد كه از نخستين روز آفرينش خود به سوي آن متوجه است و از مناسب ترين و نزديكترين راهي كه با آن هدف منتهي مي شود به سوي هدف خود سير مي كند و در اندرون و بيرون ساختمان خود با تجهيزات مجهز مي باشد كه مناسب با هدف خودش و منشأ فعاليتهاي گوناگونش مي باش رو به افزايش در هر آفريده جاندار و غير جاندار همين گونه است.
پس از روشن شدن اين مقدمات بايد دانست كه قرآن مجيد با رعايت اين مقدمات سه گانه يعني با توجه به اينكه انسان در زندگي خود هدفي دارد كه بايد در راه بدست آوردن آن در طول زندگي تلاش و كوشش نمايد و اين فعاليت بدون برنامه نتيجه بخش نخواهد بود و اين برنامه را نيز بايد از كتاب فطرت و آفرينش خداوند و بعبارت ديگر از تعاليم الهي فرا گرفت.
مرحوم حضرت آيت الله العظمي بروجردي هميشه 2 ساعت پيش از اذان صبح از بستر بر مي خاست، وضو مي گرفت و نماز مي خواند و در آن دل شب مدتي مطالعه مي كرد. در اول وقت نماز صبح را مي خواند و به قرائت قرآن مي پرداخت. هر روز بعد از تمام شدن مجلس عمومي به اندروني مي رفت و خود را مهياي وضو براي نماز ظهر مي كرد. وضوي ايشان مدتي طول مي كشيد و قبل و بعد از وضو آيات قرآن را تلاوت مي كرد. به طوري كه از اول آيات الاحكام كه مدارك احكام فقهي است در حدود پانصد آيه است، همه را در ذهن داشت. در اوقاتي كه فراغت داشت به تلاوت قرآن مجيد مي پرداخت. اين مداومت در ماه مبارك رمضان و پيش از افطار و بعد از وضو و هنگام تعقيبات نمازها، بيشتر ديده مي شد. با اينكه نصف قرآن را از حفظ داشت و بقيه را به طور متفرقه حافظ بود، با اين حال براي درك ثواب بيشتر، اغلب اوقات قرآن را از رو مي خواند هميشه بعد از وضو و قبل از رفتن به مسجد مشغول تلاوت قرآن مي شد تا فراموش نكند و مي فرمود: از حفظ داشتن قرآن توشه اي براي انسان است. افسوس بر كسي كه از دنيا برود و توشه اي نداشته باشد.
ساده نبود بي خوابي كشيدن ها، ساده نبود مهمات سنگين را كيلومترها به دوش كشيدن زير گرماي خوزستان ، ساده نبود با دست خالي جلوي پيشرفته مهمات و اسلحه هاي دنيا ايستادن ها، ساده نبود طاقت آوردن در برابر سختي هاي عملياتي شبانه ، ساده نبود پاگذاشتن روي خواسته ها و لذت هاي دنيايي، ساده نبود دل كندن از همسر و فرزند، ساده نبود تحمل هق هق هاي نوعروسان به دنبال همسفري كه معلوم نبود ديگر برگردد يانه، ساده نبود پدري نوازش را بعد از چندين ماه ديدن ها، ساده نبود پرپرزدن بهترين انسانها در برابر چشمان دوستان صميمي شان… از كدامين درد و رنج و سختي رزمندگان و شهداء در طول 8 سال دفاع مقدس بايد گفت. از كدام يك از حالات روحاني و معنوي آنها بايد گفت، اصلاً ما كي باشيم كه بخواهيم از آنها و مردانگي ها و رشادت ها و عبادات و روح بزرگ آنها دو بزنيم فقط مي خواهيم بدانيم آنها چه كردند كه زيبا زندگي كردند و زيبا از اين دنيا رخت بربستند، چرا از مرگ نهراسيدند و عاشقانه به پيشواز مرگ رفتند چرا ديگر از اخلاص و معنويت آن دوران خبري نيست ، چرا قلب هايمان را غبار غفلت فرا گرفته است ، چرا ديگر زندگي ها رنگ و بوي خدايي ندارد ، چرا شهداء جاودانه ماندند و ما به ظاهر نفس مي كشيم ، مگر نه آويني گفت: شهدا زنده اند و آنان كه مرده اند ما هستيم و شهداء بايد براي ما فاتحه بخوانند، راز شهداء در زيبا زيستن چه بود. آنها چكار كردند كه ما نكرديم ، راز آنها را بايد در علمشان به قرآن جستجو كرد، آري عمل به قرآن آنها را بزرگ كرد عمل به قرآن به خون آنها بركت داد، آنها انس با قرآن گرفته بودند، فرمانده آنها در تمام عمليات قرآن بود، مطيع قرآن بودند، نفس آنها به عشق قرآن مي آمد و مي رفت و راز عقب ماندن ما از قافله شهداء عمل نكردن به قرآن و انس نداشتن با آن است اگر با قرآن انس داشتيم قرآن خودش همه چيز را به ما مي گفت ، اما قرآن ديگر غريب شده است جايگاهش گوشه پنجره ها شده است.
اما شهداء چي: مگر نه بعضي از آنها را با قرآن شناختند . شهداي هويزه را آن نامردان زير تانك ها طوري له كرده بودند كه به هيچ وجه قابل شناسايي نبودند فقط حسين را از قرآن جيبي اش شناختند مي گويند انس عجيبي با قرآن داشتند در همان دوران كودكي اش قرآن مي خواند ، مي گويند قرآن را با صوت دلنشين روي صف صبحگاه مي خواند به طوري كه همه مجذوب او مي شدند و وقتي بزرگ شد عملش عين قرآن بود و رفتنش مثل امام حسين(ع) بود در روز عاشورا…
التماس دعا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مدرسه حضرت زينب سلام الله دهدشت در 1391/04/01 ساعت 03:40:37 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |